معتقدند در برخى مواضع از قرآن لفظ «فى علىّ» وجود داشته است و بر آن است تا پندارِ زيادت و نقصان در قرآن را به شيعه باز بندد، مؤلّف نقض با عباراتى محكم، اين سخن واهى را از ساحت شيعه دور مىسازد و مىگويد:
اگر مقصود، اضافه يا نقصان در الفاظ قرآن باشد، بطلانش بديهى است كه اگر در يك آيت روا باشد، در همه آيات و سور روا باشد. پس با چندين خصمان كه قرآن را هستند، بايستى كه از كثرتِ تصرّفِ ايشانْ قرآن بر اصل اوّل بنمانده بودى، و هر عاقلِ منصف كه بشنود باور ندارد. امّا اگر اين حوالت در تفسير گويد، روا باشد، كه شيعت گويند در حقّ آل محمّد است، و تقديرش چنين است و... .1
شايد صاحب الفضائح همچنان نظر بر تفسير القمّى داشته است كه بدون تفكيك ميان تنزيل و تأويل، مثلاً در ذيل اين آيه شريف كه: (وَ إذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أنْزَلَ رَبُّكُمْ...)، 2 به نقل از امام صادق عليه السلام مىآورد: «و قال نزلت هذه الآية هكذا: َ إذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أنْزَلَ إليكم فى علىٍّ قالُوا أساطيرُ اْلأَوَّلينَ.3
اين نكته را نيز نبايد ناگفته گذاشت كه مؤلّف نقض در هيچ يك از مواردى كه در برابر خصمِ خود، او را به كتب تفسيرى شيعه ارجاع مىدهد، نامى از تفسير القمّى يا مشابه آن به ميان نمىآورد و اساساً آن را ناديده مىانگارد،4 اين در حالى است كه اين تفسير و صاحب اثر را نيز مىشناخته است.
به هر روى، آن اهتمام و توجّهى كه مؤلّفِ نقض از ميان تفاسير شيعى به تفسير ابو الفتوح رازى داشته، به هيچ تفسير ديگرى نداشته است و كراراً از اين تفسير بهره جسته و به آن ارجاع داده است. حتى در موردى كه مصنّفِ مخالف، با استناد به تفسير ابو الفتوح رازى، تأويلى را به شيعه نسبت مىدهد و مىگويد: «و بلفتوح على عالم در تفسيرى كه كرده است، بياورده است تأويل اين آيت كه (وَ إذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ
1.نقض، ص ۲۷۲.
2.سوره نحل، آيه ۲۴.
3.تفسير القمّى، ج ۱، ص ۳۸۳.
4.براى نمونه، ر.ك: نقض، ص ۲۱۲ و ۲۸۵.