أخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ...) و گفته است: از «دابّة الأرض» بارى تعالى على را مىخواهد كه در دنيا خداى تعالى او را باز زنده كند تا همه اعدا او را ببينند و بدو ايمان آورند و ايمانِشان سود ندارد».1 مؤلّف نقض چنان با قاطعيت به دفاع از تفسير ابو الفتوح برمىخيزد كه تحدّى وار مىگويد اگر چنين مطلبى در اين تفسير (ابو الفتوح) وجود داشته باشد، همه دعاوى اين مصنّفْ راست است و همه حوالات و دعاوىِ او درست است!
بخشى از عبارات سليس و محكم مؤلّف چنين است:
چون دعوى كرده است و حوالت به پيرى معروف چون شيخ بُلفتوح - رحمة اللَّه عليه - و تفسير او كه نسختهاى بىمر و بىعدد است آن را در طوايفِ اسلام، و ظاهر و باهر در بلاد عالم، آن تفسير در پيشِ قاضىِ وقت و پادشاهِ روزگار حاضر بايد كردن و تفسيرِ اين آيت بديدن. اگر بدين وجه است كه ياد كرده است، يا ذكرِ على و مهدى و دوستان و دشمنانِ ايشان در آنجاست مُصَرَّحْ، همه دعاوىِ اين مصنّف راست است... پس اگرنه... اين مدّعى را زجر كنند تا به دروغ بر علما و كتب ننهد و معلوم شود كه همه حوالات و دعاوىِ وى زور و بهتان است، و بُلفتوح از آن منزّه است، و شيعت از آن مبرّا.2
اين ميزان از ارادت و اعتماد به تفسير ابو الفتوح رازى، حكايت از جايگاه رفيع و منزلت بلند اين تفسير در ميان شيعيان آن روزگار دارد و شايد به دليل همان تعبير مؤلّف كه فرمود از اين تفسير، نسختهاى بىمر و بىعدد نوشته شده، تعدّد نسخههاى نوشته شده از اين تفسير آن اندازه بوده كه در برخى نسخهها - مثل نسخهاى كه در دست مؤلّف نقض بوده - چنان عبارتى كه مستمسك خصم قرار گرفت، وجود نداشته و مؤلّف نقض را با جرئت به چنين تحدّى واداشته است؛ امّا اينك در چاپهاى موجود از اين تفسير شريف، به راحتى مىتوان ذيل همان آيه،