بازشناسى مبانى و عملكرد حديثىِ عبد الجليل رازى در كتاب «نقض» - صفحه 140

ادّعاى امامت اين افراد بدون وجود نص بر امامت آنها، شمرده است.۱ اگر وى براى توجيه امكانى، متن نيابد، آن را انكار مى‏كند، مثلاً رجعت افرادى چون يزيد، زياد و خوارج، پيش از قيامت را جزو خرافات مى‏شمرد و آن را مبتنى بر اصول نمى‏داند.۲

دو. تفكيك بين تأويل و ظهور

برخى از برداشت‏ها از روايات، بر اساس ظهور الفاظ آنهاست و برخى ديگر، طبق تأويل يا جرى و تطبيق و مواردى از اين قبيل كه با تبادر ذهنى از لفظ برداشت نمى‏شود. برداشت‏هاى نوع اوّل، بر اساس سيره عقلا حجّت است و سلب حجّيت از آن، به حجّت ديگرى نياز دارد. برداشت‏هاى نوع دوم، با توجّه به اين‏كه صحّت سلب دارد، براى حجّيت، نيازمند تأييد و تقويت است وگرنه در دايره امكانْ باقى مى‏مانَد. قزوينى رازى، بين اين دو نوع فهميدن، فرق گذاشته است. او به نويسنده فضائح اعتراض كرده كه: چرا تفاوت بين تأويل و ظهور لفظ را نمى‏داند؟! نويسنده فضائح به جاى اين‏كه بگويد: شيعه، فلان روايت را رد كرده، مى‏گويد: شيعه، فلان روايت را تأويل كرده و گفته كه اين خبر پيامبر نيست. صاحب نقض اين‏گونه بين تأويل و ظهور تفكيك مى‏كند:
تأويل آن باشد كه لفظ خبر، مقبول باشد و در معنى، اقوال مختلف شود. ۳
او بيشتر اختلافات حديثى را در تأويل مى‏داند نه در الفاظ.۴ وى تأويل را به معناى برداشت از لفظ بر اساس تقدير معنوى يا برداشت مغاير با ظهور بدوى لفظ گرفته است؛۵ امّا تأكيد مى‏كند كه اين مغايرت، به معناى مخالفت نيست.۶ او گاهى تأويل را به مصداقْ معنا كرده است.۷

1.نقض، ص‏۲۸۷ - ۲۸۸.

2.همان، ص‏۲۸۷.

3.همان، ص‏۲۵۲.

4.ر. ك: همان، ص‏۳۱.

5.ر. ك: همان، ص‏۲۵۳ و۴۹۸ و۶۱۹.

6.ر. ك: همان، ص‏۲۶۳.

7.ر. ك: همان، ص‏۲۴۵.

صفحه از 174