بازشناسى مبانى و عملكرد حديثىِ عبد الجليل رازى در كتاب «نقض» - صفحه 144

و صحّت سند، در حجّيت آن اثر دارد. اين مبنا در كلمات قدما هم وجود داشت.۱البته مراد قدما از صحّت، موثوق الصدور بودن حديث است كه اعم از صحّت سندى است.۲ با توجّه به اين‏كه تقسيم چهارگانه حديث در قرن هفتم هجرى شكل گرفت،۳ در كتاب نقض، اثرى از آن نمى‏بينيم؛ امّا اطلاق صحّت بر صحيح سندى را مشاهده مى‏كنيم، يعنى عمل بر طبق مبناى اعم قدما.۴
به بيان ديگر، او به سند به عنوان راهى جهت تصحيح صدور روايت نگريسته است. اين‏كه مراد وى از اطلاق صحّت بر سند چه بوده، به نظر مى‏رسد كه معتمد بودن راوى، خواه از اهل سنّت باشد يا شيعه، ملحوظ وى بوده است؛ يعنى چيزى اعم از صحيح و موثق در تقسيم‏بندى متأخّران.۵ حتّى حديث حسن هم در اين اطلاق مى‏تواند جايى داشته باشد.۶همچنين وجود روايت در كتابى معتمد كه نوشته يكى از بزرگان حديث باشد، از مقدّمات صحّت صدورى است.۷
قزوينى رازى در پاسخ به شبهه نويسنده فضائح نسبت به اين‏كه شيعه، اخبار را از امام صادق و پدرانش عليهم السلام نقل مى‏كند نه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، مى‏گويد:
عجب‏تر اين است كه خواجه، اسناد اخبار از پاچه‏فروش و رسنتاب و جواليقى و حلّاج و شانه‏تراش مى‏برد تا به انس مالك و بوهريره و بوعبيده و بدان اعتماد كند ... و اگر شيعه اخبارى روايت كنند موافق عقل و قرآن به اسانيد صحيحه از ائمّه كه به نزديك شيعه مقطوع على عصمت هماند و به نزديك همه مخالفان، عالم و امين و معتمدند پندارم بر شيعه در اين نقل حرجى نباشد.۸
از اين عبارت مؤلّف، چند ملاك براى پذيرش حديث استخراج مى‏شود: يكى معتمد بودن راوى - كه از صدر عبارت و ميانه آن برمى‏آيد - ؛ دوم موافقت روايت با

1.ر. ك: عدّة الاُصول، ج‏۱، ص‏۱۲۹، ۱۳۴ و۱۴۸.

2.ر. ك: الوافى، ج‏۱، ص‏۲۳؛ نقض، ص‏۵۹۹.

3.ر. ك: وسائل الشيعة، ج‏۳۰، ص‏۲۰۳.

4.ر. ك: نقض، ص‏۵۴۳.

5.ر. ك: همان، ص‏۴۰۲ و۵۲۲.

6.ر. ك: دراسات فى علم الدراية، ص ۲۸ - ۳۶.

7.ر. ك: نقض، ص‏۶۰۱.

8.همان، ص‏۳۰.

صفحه از 174