و صحّت سند، در حجّيت آن اثر دارد. اين مبنا در كلمات قدما هم وجود داشت.۱البته مراد قدما از صحّت، موثوق الصدور بودن حديث است كه اعم از صحّت سندى است.۲ با توجّه به اينكه تقسيم چهارگانه حديث در قرن هفتم هجرى شكل گرفت،۳ در كتاب نقض، اثرى از آن نمىبينيم؛ امّا اطلاق صحّت بر صحيح سندى را مشاهده مىكنيم، يعنى عمل بر طبق مبناى اعم قدما.۴
به بيان ديگر، او به سند به عنوان راهى جهت تصحيح صدور روايت نگريسته است. اينكه مراد وى از اطلاق صحّت بر سند چه بوده، به نظر مىرسد كه معتمد بودن راوى، خواه از اهل سنّت باشد يا شيعه، ملحوظ وى بوده است؛ يعنى چيزى اعم از صحيح و موثق در تقسيمبندى متأخّران.۵ حتّى حديث حسن هم در اين اطلاق مىتواند جايى داشته باشد.۶همچنين وجود روايت در كتابى معتمد كه نوشته يكى از بزرگان حديث باشد، از مقدّمات صحّت صدورى است.۷
قزوينى رازى در پاسخ به شبهه نويسنده فضائح نسبت به اينكه شيعه، اخبار را از امام صادق و پدرانش عليهم السلام نقل مىكند نه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، مىگويد:
عجبتر اين است كه خواجه، اسناد اخبار از پاچهفروش و رسنتاب و جواليقى و حلّاج و شانهتراش مىبرد تا به انس مالك و بوهريره و بوعبيده و بدان اعتماد كند ... و اگر شيعه اخبارى روايت كنند موافق عقل و قرآن به اسانيد صحيحه از ائمّه كه به نزديك شيعه مقطوع على عصمت هماند و به نزديك همه مخالفان، عالم و امين و معتمدند پندارم بر شيعه در اين نقل حرجى نباشد.۸
از اين عبارت مؤلّف، چند ملاك براى پذيرش حديث استخراج مىشود: يكى معتمد بودن راوى - كه از صدر عبارت و ميانه آن برمىآيد - ؛ دوم موافقت روايت با
1.ر. ك: عدّة الاُصول، ج۱، ص۱۲۹، ۱۳۴ و۱۴۸.
2.ر. ك: الوافى، ج۱، ص۲۳؛ نقض، ص۵۹۹.
3.ر. ك: وسائل الشيعة، ج۳۰، ص۲۰۳.
4.ر. ك: نقض، ص۵۴۳.
5.ر. ك: همان، ص۴۰۲ و۵۲۲.
6.ر. ك: دراسات فى علم الدراية، ص ۲۸ - ۳۶.
7.ر. ك: نقض، ص۶۰۱.
8.همان، ص۳۰.