بازشناسى مبانى و عملكرد حديثىِ عبد الجليل رازى در كتاب «نقض» - صفحه 151

قلعه را - كه پنج هزار مرد شمشيرزن در آن بودند - بستاند و ايشان درِ خيبر به يك دست بركند؛ درى كه با صد مرد از جاى خود مى‏جنبيد و على بن ابى طالب عليه السلام اين در را با يك دست نگه مى‏داشت تا لشكر از روى آن بگذرد و ابو بكر و عمر و عثمان و ديگر صحابه، از روى حسد بر آن در آمد و شد زياد مى‏كردند تا على‏خسته شود و عجزش ظاهر گردد.۱ قزوينى در پاسخ به اين انتسابات، به منبع روايت اشكال گرفته و مى‏گويد:
حديث منجنيق و سلاسل به نزديك شيعه بر آن معوّل نكرده‏اند و در كتب معروفان مذكور نيست و خواجه امام رشيد الدين رازى‏۲ كه استاد اهل زمانه خود بود در علم اصول بدين حديث انكار كردى و نامعتمد و نامعول دانستى. پس اگر شعرا براى زينت شعر كلمتى گويند و خوانندگان براى رونق خود چيزى خوانند، بر آن اعتبار نباشد. اعتبار در اين معنى بر قبول فحول علما و كتب شيوخ معتمد باشد.
او سپس گزارش صحيح حديث خيبر و كندن دَرِ آن توسط امام على عليه السلام و پيروزى ايشان بعد از شكست لشكر اسلام را توصيف كرده، در پاسخ به آن قطعه از گزارش فضائح كه به حسادت برخى از صحابه اشاره داشت، چنين گزارش‏هايى را سخن جهّال و عوام و اوباش مى‏خواند و خبر صحيح را دال بر خوش‏حالى صحابه از اين پيروزى مى‏شمرد.۳
صاحب فضائح از كتاب عيون المجالس سيّد مرتضى نقل كرده كه ايمان ابو بكر و عمر براى رسيدن به خلافت بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود.۴ عبد الجليل در پاسخ به وى، عيون المجالس را كتابى مبتنى بر نقل صحيح و سقيم دانسته كه در آن، مطالبى خلاف مذهب شيعه هم آمده است؛ چرا كه سيّد در اين كتاب، قصد نقل قول داشته و نه بيان اعتقادات

1.همان، ص‏۶۶.

2.ابو سعيد عبد الجليل بن ابى الفتح مسعود بن عيسى، استاد ابن شهر آشوب بود (ر. ك: الذريعة، ج‏۲۴، ص‏۲۸۶، ش‏۱۴۶۶؛ معالم العلما، ص‏۱۷۹، ش‏۱۰۲۱).

3.نقض، ص ۶۶ - ۶۹.

4.همان، ص‏۲۳۴.

صفحه از 174