مراتب است؛ يعنى عموم مردم چيزى مىفهمند و فردى عالمتر، مطالبى عميقتر برداشت مىكند.۱ در همه اين اقسام، فهم عرفى لحاظ مىشود. حتّى در جايى كه سخن، متناسب با عرف خاص باشد، بهگونهاى است كه عرف خاص بتواند در موقعيت مقتضى آن را براى عموم تبيين كند، لذا باز هم مخاطب عمومى ملحوظ است.۲
عبد الجليل قزوينى رازى در جاهاى متعدّدى از كتابش فهم حديث را به عقل واگذار كرده و يا يك برداشت را به عقلْ عرضه نموده است. اكنون بخشهايى از رفتار وى در اين زمينه را بررسى مىكنيم.
نصير الدين در باره رؤيت خدا در روز قيامت - كه ادّعاى جبريون است - ، اصل رؤيت را مىپذيرد؛ امّا محدوده آن را قيامت نمىداند؛ بلكه دنيا و آخرت مىشمرد و ابزار آن را عقل دانسته نَه چشم. او اظهار مىدارد كه عقل از طريق علم، خدا را اثبات مىكند و مراد از رؤيت، همين اثبات علمى است. وى به اين سخن امام على عليه السلام استناد مىكند كه: «لا اعبد ربّاً لم أره لم تره العيون بمشاهدة العيان و لكن رأته القلوب بحقائق الايمان معروف بالآيات مشهور بالدلالات لا يقاس بالناس و لا تدركه الحواس».۳
او اين تعريف از رؤيت را مغاير با ديدگاه جهم صفوان (م128ق)، ابن كلاب (عبد اللَّه بن محمّد: م قرن3ق)، ابو الحسن اشعرى (م303ق) و ابو بكر باقلانى (م403ق) دانسته و نظر ابو حنيفه و شافعى را به خاطر متابعت از تعريف امام على عليه السلام ستوده است.۴ وى در اين جا بر اساس حكم عقل، به تبيين نوع رؤيت خدا و نفى تجسيم پرداخته است.
1.ر. ك: الكافى، ج۱، ص۴۰۱ (باب فيما جاء ان حديثهم صعب مستصعب).
2.قرآن كريم هم داراى بطون و مراتب فهم است (ر. ك: سوره آل عمران، آيه ۷) آيه «لتبين للناس ما نزل اليهم» (نحل، ۴۴) تصريح مىكند كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بايد آيات قرآن را براى مردم تبيين كند. طبيعى است كه بيان آيات بايد به گونهاى باشد كه مصداق ابلاغ باشد. اگر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و ائمّه، فهم عرفى را لحاظ نكنند مصداق ابلاغ نيست (ر. ك: الكافى، ج۱، ص۲۳، ح۱۵).
3.ر. ك: الارشاد، شيخ مفيد، ج۱، ص۲۲۵.
4.نقض، ص۴۸۶.