بارى تعالى بسى كافران را برادران پيغمبران خوانده است آن جا كه گفت: (وَ إلى عادٍ أخاهُمْ هُودًا)۱(وَ إلى ثَمُودَ أخاهُمْ صالِحاً)۲(وَ اذْكُرْ أخا عادٍ)۳ و مانند اين.
سپس اظهار مىدارد كه اين برادرى، به اعتبار ايمان و سِلم و دوستىِ گذشته است كه اطلاق شده، نه به اعتبار دشمنى و جنگ؛ همانگونه كه خداوند، كسانى را كه پيش از اين، ايمان آوردند و بعد كافر شدند، به اعتبار ايمان قبلىشان مؤمن مىخواند: (إنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا)۴ در اين جمله هم امام على عليه السلام آنان را برادر خوانده و بعد، از تعبير «بغى» استفاده كرده كه رافع برادرى و مثبت كفر است. ۵
عبد الجليل در شرح اين روايت منسوب به پيامبر خدا عليه السلام كه: «قدرية هذه الاُمّة مجوسية»،۶ وجوه تشابه قدريه (مجبّره) به مجوس را شمرده، در بيان يكى از اين شباهتها عقيده مجوس در باره يزدان و اهريمن را يادآورى مىكند كه اهريمن را به اجبار براى زشتى و يزدان را به اجبار براى زيبايى مىدانند. وى ادامه مىدهد كه مجبّره، مؤمن را مجبور طبعى به ايمان و كافر را مجبور طبعى بر كفر مىدانند۷ و بر همين اساس، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ايشان را به مجوسيه تشبيه كرده است.
او در جاهاى مختلف كتابش كرامات و معجزات رسولان، امامان و اولياى الهى را مشمول قاعده قدرت خدا و شايستگى اين بزرگان در دريافت مقامات دانسته و انكار اصل اين مطالب را در حكم انكار قدرت الهى و يا انكار شايستگى بزرگان مىشمرد. وى در هر جايى كه صاحب فضائح، كرامتى را از امامان شيعه عليهم السلام انكار كرده، علاوه بر پاسخ حلّى ثبوتى، پاسخ نقضى هم داده و مواردى را از قول به كرامت براى افراد صوفى و امثالهم كه در كتب اهل سنّت آمده، مىشمرد.۸
1.سوره اعراف، آيه ۶۵.
2.سوره اعراف، آيه ۷۳.
3.سوره احقاف، آيه ۲۱.
4.سوره نساء، آيه ۱۳۷.
5.نقض، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
6.ر. ك: تفسير القمّى، ج۱، ص ۱۹۹.
7.نقض، ص۴۴۸.
8.ر. ك: همان، ص۴۶۳ -۴۶۴.