بازشناسى مبانى و عملكرد حديثىِ عبد الجليل رازى در كتاب «نقض» - صفحه 162

صاحب فضائح در ردّ انتصاب امير مؤمنان عليه السلام توسّط پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به عنوان جانشين بعد از خودشان به اين نكته پرداخته كه اگر مسئله نصب على بن ابى طالب عليه السلام اين قدر كه شيعه مى‏گويد، روشن بود، پس چرا پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و خلافت ابو بكر، كسى از آن دفاع نكرد؟ آيا عاقلانه است كه بپذيريم همه و حتّى دوستان على عليه السلام نيز سكوت كردند؟ آيا بنى‏هاشم، خاندان كوچكى بود كه نتوانست اين سخن روشن را به كرسى بنشاند يا اين‏كه اصلاً چنين حرفى ساخته و پرداخته شيعه در قرن سوم و چهارم هجرى است؟ نصير الدين، پاسخى طولانى به اين ادّعا داده است. او به جريانى‏اشاره مى‏كند كه جمعى از مهاجر و انصار و بزرگان اهل بيت عليهم السلام نزد امام على عليه السلام رفته و گفتند: «يا أمير المؤمنين! تركت حقاً انت أولى به من هذا الرجل و قد أردنا أن نأتى الرجل فننزله عن منبر رسول اللَّه». سپس به مسجد رفتند و در حالى كه ابو بكر بر منبر و بيش از هزار نفر در مسجد حاضر بودند، دوازده نفر از ايشان به نمايندگى از بقيه، سخنرانى كردند و وقتى عُمَر خواست با شلوغ كردن جلسه، اجازه سخن را از آنان بگيرد، به او هم پاسخ منطقى دادند و فضاى عمومى جلسه، مانع از ادامه شلوغ‏كارى عُمَر شد.
عبد الجليل سپس سخنان هر دوازده نفر مهاجر و انصار را آورده كه عبارت اند از: خالد بن سعيد بن عاص، ابوذر غفارى، سلمان فارسى، مقداد بن اسود كندى، بريده اسلمى، عمّار ياسر، قيس بن سعد بن عباده، خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين، ابى بن كعب، سهل بن حنيف، ابو الهيثم بن تيهان و ابو ايّوب انصارى. پس از سخنان ايشان و تنبّه مردم و خروج آنان از مسجد با حالت زارى و شيون، تا سه روز در مدينه آشوب بود تا اين‏كه عثمان به همراه صد نفر، مغيره با صد نفر و معاذ بن جبل با صد نفر مسلّح، به تهديد سخنگويان و روشنگران پرداختند؛ امّا ايشان دست از روشنگرى برنمى‏داشتند تا اين‏كه نزديك بود جنگى درگيرد كه امام على عليه السلام به خاطر خوف از مشركان، يهود، نصارا و دشمنان دين كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله گوشزد كرده بود، فرمان آرامش

صفحه از 174