و ترك مباحثه و سكوت و صبر داد و در مقابل، گروه مسلح سيصد نفره با ارعاب و تهديد توانست اوضاع شهر را آرام كند.۱
سپس قزوينى به بيان دلايل ديگر امامت امام على عليه السلام پرداخته و عصمت را به عنوان دليل دوم ذكر كرده است كه با وجود دورى كسى از خطا و گناه، نوبت به خطاكار و گنهكار نمىرسد تا زمام امور را در دست گيرد. وى دليل سوم را آيات متعدّد قرآن كريم مىشمرد كه دلالت بر امامت امام على عليه السلام دارد. چهارم، فرمايشهاى متعدّد پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، پنجم، اجماع شيعه بر اين مسئله و ششم، انكار امير مؤمنان عليه السلام بر خلافت اين سه در خطبه شقشقيه است.
مؤلّف در همه اين موارد، رواياتى را مستند سخن خويش ساخته است. او پايه پذيرش اين احاديث را علاوه بر نقل آن در كتب معتبر و معروف توسط رجال مورد اعتماد، مطابقت آن با عقايد حقّه دانسته و ريشه اين عقايد را عقل سليم مىشمرد كه رها كردن امّت را قبيح مىداند و حكومت خطاكاران بر راستكرداران را مصداق جهل.۲
ى. فهم حديث با توجّه به مصاديق
يكى از اقدامات علمى مؤلّف در كتاب نقض، تعيين مصاديق روايات است. اين روش كه در راستاى فهم بهتر و كاربردى حديث صورت مىگيرد، همواره با مستنداتى همراه است.
عبد الجليل با اشاره به روايت «يا على حربك حربى و سلمك سلمى»،۳ كسانى را كه با امام على عليه السلام در جمل، صفّين و نهروان جنگيدند، جاحد، باغى و طاغى با رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله شمرده است.۴ وى در اين روايت، به تعيين مصداق پرداخته تا مخاطب، تصوير بهترى از مفهوم حديث دريافت كند.
1.ر. ك: الخصال، ص۴۶۱؛ كتاب سليم بن قيس، ص۳۸۵؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۴.
2.ر.ك: نقض، ص ۵۹۸ - ۶۱۰.
3.الأمالى، شيخ صدوق، ص۱۵۷ (ح۱۵۰).
4.نقض، ص۱۷۵.