هند جگرخوار - كه حمزه سيّد الشهدا را به شهادت رسانيد و موجب داغدار شدن پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شد - ، براى توبه نزد پيامبر آمد، ايشان از او روى برگردانيد. خداوند عتاب كرد كه: چرا توبه وحشى را قبول نمىكنى كه ما تو را فرستادهايم تا توبه كفّار و عصاة را بپذيرى؟!۱ عبد الجليل در ادامه مىپرسد كه چگونه توبه چنين فردى قبول است و توبه رافضى مردود؟ ۲
نويسنده فضائح، روايتى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه خلافت در فرزندان عبّاس تا زمان خروج عيسى عليه السلام باقى مىماند. عبد الجليل در همين جا فرصت را غنيمت مىشمرد و اين نكته را گوشزد مىكند كه چه طور سنّيان، غيبت عيسى عليه السلام را روا مىدارند؛ ولى غيبت مهدى عليه السلام را روا نمىشمرند؟۳
4. تحليل تفكّر حديثى عبد الجليل رازى
از همان قرون اوّليه ظهور اسلام كه زمان حضور معصومان عليهم السلام بود، مخاطبان حديث، به دو گروه تقسيم مىشدند: عدهاى با شنيدن هر سخنِ منسوب به معصوم، به آن ملتزم مىشدند و عدهاى ديگر، سخنان را بررسى كرده و پس از سنجش، در باره التزام به آن و ميزان اين التزام تصميم مىگرفتند.۴ بعدها اين دو گروه، مميّزات بيشترى يافتند و گروه اوّل، به اخباريه معروف شدند و گروه دوم، به اصوليه. اخباريان، كسانى بودند كه نسبت به سند و منبع روايت و مضمون آن، بررسى چندانى نمىكردند و اصوليان، كسانى كه با استفاده از اصول عقلى و نقلى مسلَّم، به تحليل احاديث مىپرداختند و واهمهاى از ردّ جملات خلاف عقل، قرآن و سنّت قطعى نداشتند. در ميان هر يك از دو گروه، افراد تندرو و معتدل هم وجود داشت.
به نظر مىرسد كه عبد الجليل رازى، اوّلين كسى باشد كه اصطلاح اصولى و اخبارى را به فراوانى به كار بُرد. او در طول كتاب نقض، به حشويه و اخباريه حمله كرد
1.ر. ك: مجمع البيان، ج۸، ص۴۰۸.
2.نقض، ص۲۱.
3.همان، ص۱۶۱.
4.ر. ك: الكافى، ج۱، ص۶۲، ح۱.