و به طور مكرّر، اصوليان و محقّقان را ستود.۱ خود وى در طيف اصوليان جاى مىگيرد. او را بايد از اصوليان معتدل دانست كه در عين پايبندى به معيارهاى بررسى حديث، تا به اطمينان نرسيده و همه راههاى احترازى را طى نكرده، امكان صدور را منتفى نمىداند.۲ او به صراحت در رفتار خود نشان مىدهد كه بين امكان صدور و اثبات صدور حديث، تفاوت وجود دارد.۳
وى به عقل، نگاهى معتدل دارد و از آن براى فهم كليات عقيدتى استفاده مىكند و در عين حال به محدوديت عقل در فهم رواياتْ توجّه داشته و آنچه را عقل نمىفهمد، رد نمىكند؛۴ امّا هرگاه به حكم قطعى عقل رسيد، از ردّ روايت ابايى ندارد. تطبيق حكم عقل با قرآن و سنّت در جاىجاى كلمات وى ديده مىشود.۵ او در سنجش و تحليل روايات، به سند، منبع و محتوا توجّه داشته و از مؤيّدات متنى و مفهومى نيز بهره مىگيرد.
وى اين ادّعا را كه شريعت، بر دو مرتبه ظاهرى و باطنى است، سخن ملاحده، بواطنه، دهريه، غلاة و صباحيه مىداند و اين اتّهام را از شيعه به شدّت رد مىكند. او به فرقههاى منحرف حمله كرده و اينان را به دور از آيين پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و ائمّه عليهم السلام دانسته، برخى از روايات را با تطبيق بر كلمات منحرفان، نقد مىكند.۶ وى در باره برخى ديدگاههاى مشترك شيعه و معتزله مىگويد:
اگر شيعت را در بهرى مسائل عقليات، به دليل و حجّت با معتزله موافقتى مىنمايد، آن موافقت، از عقل و نظر باشد نه موافقت زيديه و معتزله باشد. ۷
عبد الجليل به اشعريون و ديدگاه جبرى، حملات شديدى مىكند و تفويض را جزو انحرافات مىشمرد.۸ رفتار او حاكى از اعتقاد راسخش به «أمر بين الأمرين» است به گونهاى كه مىتوان اين را جزو معيارهاى وى در بررسى روايات دانست.
1.ر. ك: نقض، ص۳، ۲۳۵ و۲۸۶.
2.ر. ك: همان، ص۲۵۷.
3.ر. ك: همان، ص۲۵۳.
4.ر. ك: همان، ص۵۲۴ و۵۴۳ -۵۴۴.
5.ر. ك: همان، ص۴۹۵.
6.ر. ك: همان، ص۱۳۶ و۴۳۳.
7.همان، ص۴۸۳.
8.ر. ك: همان، ص۵۴۴.