مسمّاى خود هستند و از اسم و نشانه بودن ساقط نمىشوند؛ زيرا خداوند متعال، آنها را نشانه خويش قرار داده است.
نكته مهمى كه يادآورى آن لازم است، اين كه علامتهايى كه به جعل الهى بر ذات الهى نشانه شدهاند، نشانههاى ذاتى نيستند؛ بلكه همان طور كه گفته شد، نشانههاى جعلى هستند؛ يعنى اين گونه نيست كه ذات اين اسامى براى خداوند متعال، نشانه باشند و به صورت ذاتى و تكوينى، بدون اين كه مشيتى از سوى خداى سبحان بوده باشد، نشانه خدا شوند. پس حكايتگرى ذاتى ندارند و نمونهاى از ذات و وجود و كمالات خداوند متعال نيستند. در نتيجه، نمىتوان گفت كه اسم، عينِ مسمّاست و وصف هم به هيچ وجه نمىتواند عينِ موصوف باشد.
ب. اقسام صفات
صفات خداوند متعال، دو قسم است: صفات ذات و صفات فعل.
روشن است كه مراد از اين تقسيمبندى، الفاظ و حروف نيست. از امام جواد عليه السلام سؤال شد: آيا اسما و صفات خداوند، خود اويند؟
امام جواد عليه السلام فرمود:
إن كُنتَ تَقُولُ «هىَ هُوَ» أى إنَّهُ ذُو عَدَدٍ وَ كَثرَةٍ فَتَعَالى اللَّه عَن ذلِكَ. وَ إن كُنتَ تَقُولُ: هذِهِ الصِّفاتُ وَ الأسماءُ، لَم تَزَل فَإنَّ «لَم تَزَل» مُحتَمِلٌ مَعنَيَينِ: فَإن قُلتَ: لَم تَزَل عِندَهُ فى عِلمِهِ وَ هُوَ مُستَحِقُّها فَنَعَم. وَ إن كُنتَ تَقُولُ: لَم يَزَل تَصويرُها وَ هِجاؤُها وَ تَقطيعُ حُرُوفِها، فَمَعاذَ اللَّه أن يَكُونَ مَعَهُ شَىءٌ غَيرُهُ. بَل كانَ اللَّهُ وَ لا خَلقَ، ثُمَّ خَلَقَها وَسيلَةً بَينَهُ وَ بَينَ خَلقِهِ يَتَضَرَّعُونَ بِها إلَيهِ وَ يَعبُدُونَهُ. وَ هِىَ ذِكرُهُ، وَ كانَ اللَّهُ وَ لا ذِكرَ، وَ المَذكُورُ بِالذِّكرِ هُوَ اللَّهُ القَديمُ الَّذى لَم يَزَل. وَ الأسماءُ وَ الصِّفاتُ مَخلُوقاتٌ وَ المَعانى وَ المَعنِىُّ بِها هُوَ اللَّهُ الَّذى لا يَليقُ بِهِ الاختِلافُ وَ لا الائتِلافُ؛1
اگر منظورت از «خود او بودن» اين است كه خداوند تعدّد و كثرت دارد،
1.الكافى، ج ۱، ص ۱۱۶؛ التوحيد، صدوق، ص ۱۹۳؛ بحار الأنوار، ج ۴، ص ۱۵۳.