معرفى مىكنند؛ ترديد در باره خدا را براى هيچ كس جايز نمىدانند؛ همه خلايق را بنده خدا معرفى مىكنند. بر اساس اين آيات، حقيقت هر موجودى، علامت و رنگى از خدا دارد؛ همه انسانها به هنگام سختىها، متوجّه خداى خويش مىشوند؛ نقش پيامبران، تنها يادآورىِ معرفت فراموش شده به بندگان خداست؛ هدايت، فعل خداى سبحان است.
همچنين از اين آيات، به روشنى استفاده مىشود كه معرفت پروردگار، نظرى و كسبى و فكرى و تعقّلى نيست؛ بلكه همه موجودات به حقيقت معرفت، خداوند را مىشناسند. معرفت خداوند، فراتر از درك عقل و فكر انسانى است، در نتيجه، بندگانْ مجاز نيستند كه در خداى خويش تفكّر و تعقّل كنند و او را به عقل و فكر خويش مورد تأمّل و تحقيق قرار دهند؛ چرا كه انسان به محض به كارگيرى فكر و عقل خود براى شناخت خدا، از معرفت او دور مىشود؛ زيرا تفكّر در باره امرى كه به روشنى و بداهت براى همه موجودات و بويژه انسانْ ظاهر است، موجب دورى از آن مىشود. آنچه عيان است، نياز به بيان ندارد و اگر قرار باشد كه خلق، او را تبيين كند، بايد بر او احاطه پيدا كند و چون احاطه خلق به خدا ممكن نيست، تبيين و توصيف و تعريف خدا هم براى آفريده، به هيچ وجه ممكن نخواهد بود. بنا بر اين، ناگزير بايد معرفت خدا را از خود او خواست تا او خود را معرفى و بندهاش را به سوى خود هدايت كند. امام صادق عليه السلام شيعيان را به خواندن اين دعا در زمان غيبت سفارش مىكند:
اَللَّهُمَّ عَرِّفْنى نَفسَكَ فَإنَّكَ إن لَم تُعَرِّفنى نَفسَكَ لَم أَعرِفكَ. اَللَّهُمَّ عَرِّفنى نَبيَّكَ فَإنَّكَ إِن لَم تُعَرِّفِنى نَبيَّكَ لَم أَعرِفهُ قَطُّ. اَللَّهُمَّ عَرِّفنى حُجَّتَكَ فَإنَّكَ إِن لَمْ تُعَرِّفنى حُجَّتَكَ ضَلَلتُ عَن دينى؛1
خداوندا! خود را به من بشناسان كه اگر خود را به من معرّفى نكنى، تو را نخواهم شناخت.
خداوندا! پيامبرت را به من بشناسان كه اگر او را به من معرّفى نكنى، هيچ