فِيمَا يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِمَّا فِيهِ قِوَامُ دِينِهِمْ؟!1
تعجب مىكنم از گروهى كه ولايت ما را پذيرفته و ما را امام قرار دادهاند و در توصيف ما مىگويند كه اطاعت از ما برايشان همانند اطاعت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله واجب است. سپس حجّت خود را مىشكنند و به خاطر ضعف دلهايشان، با خود دشمنى مىورزند، حق ما را تنقيص مىكنند و آن را بر كسى كه خداوند برهان حق معرفت ما و تسليم بر امر ما را به او عطا كرده است، عيب مىگيرند. آيا چنين مىپنداريد كه خداى متعال طاعت اولياى خود را بر بندگانش واجب كند و در عين حال، اخبار آسمانها و زمين را از ايشان مخفى دارد و ريشه و اساس علم - در آنچه از ايشان سؤال مىشود - را قطع كند، در صورتى كه قوام دين آنها در آن است؟!
و. رابطه حجّيت و علم
از نظر شيعه، امام، حجّت خداست و حجّت خدا بايد داراى علم الهى باشد تا از لغزش و سقوط، ايمن گردد و از پاسخ به سؤالات و مشكلات ايجاد شده براى بندگان خدا در نمانَد. خداوند، تنها با شخصى كه از اين ويژگى برخوردار است مىتواند حجّت خويش را بر بندگانش تمام كند. بنا بر اين، حجّيت وقتى معنا پيدا مىكند كه قول و فعلِ حجّت خدا روشنىبخش و رافع مشكلات و اختلافات باشد و اين امر، بدون داشتن علم، امكانپذير نيست. حقايق و راه حل مشكلات، با نور علم بر امام عليه السلام عيان مىگردد و او مىتواند در هر زمينهاى، سخن آخر را بگويد وحجّت را بر همگان تمام كند.
امام رضا عليه السلام در ضمن حديث مفصّلى در فضايل و صفات امام مىفرمايد:
إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ - صلوات اللَّه عليهم - يُوَفِّقُهُمُ اللَّه وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَان... وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ
1.الكافى، ج ۱، ص ۱۶۱ - ۱۶۲.