به عبارت ديگر، مهمترين شأن و اوّلين وظيفه آفريدهها، بندگى خداى متعال است و اگر كسى بدون اذن خداوند براى خود مولايى برگزيند و آن مولا بر خلاف امر خداوند، دستورى بدهد، هرگز مطاع نخواهد بود. حتّى اگر دستور او مطابق با اوامر الهى باشد، باز هم چون اين دستور از ناحيه خداوند نبوده، پيروى از آن، جايز نيست. به همين جهت، عبد الجليل رازى مىنويسد:
شيعه اصوليه را در استناد مذهب و طريقت در معقولات، با عقل و نظر باشد ...؛ امّا در شرايع و فروع ... واضع مذهب شيعه،... اوّل خداى تعالى [است...] و از اين جاست كه شريعت، منصوص گويند اين طايفه چنان كه حق تعالى مىفرمايد: (وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...)بعد از آن، رسول عليه السلام ... و در هر روزگارى، معصومى بوده است كه اگر خللى راه يابد [به دين] رفع كند يا اگر شبهتى افتد در شرعيات، حل آن بكند.۱
پس از نظر او هر گونه امر و نهيى بايد از سوى خداوند متعال و به اذن او باشد و براى اين كه امر و نهى امام با دستورهاى الهى، تعارض پيدا نكند، لازم است كه امام، معصوم باشد.
در روايات اهل بيت عليهم السلام دليل ديگرى بر ضرورت منصوص بودن امام ذكر شده است. امام رضا عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ أقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِم.۲
آيا مردم، قدر و منزلت امامت را در ميان امّت مىشناسند تا انتخاب امام براى آنها جايز باشد؟! همانا امامت، قدرش بزرگتر، شأنش عظيمتر، جايگاهش بلندتر، اطرافش دستنايافتنىتر و عمقش دورتر از آن است كه مردم بتوانند با خردهاى خويش، به آن برسند يا با آراى خود، به آن دست يابند و يا با گزينش خود، امامى را نصب كنند.
1.نقض، ص۲۷- ۲۸.
2.الكافى، ج ۱، ص۱۹۹ - ۲۰۳.