مرحوم عبد الجليل رازى، ضمن اعتراض به نسبت دادن چنين قولى به شيعيان، آن را از سر عصبيت و جهل مىشمارد و تأكيد مىكند كه در ميان مسلمانان، هرگز كسى به چنين قولى معتقد نيست. ايشان با برشمردن برخى ويژگىها و فضايلى همچون: علم، تقوا، زهد، امانت، ورع، سبقت در اسلام، انفاق مال، قبول شرايع و احكام، فضل، شجاعت، سخاوت و عصمت، تأكيد مىكند كه اگر مؤمنِ شريفنسبى، همه اين خصلتهاى نيك را داشته باشد، قطعاً از نظر رتبه و مقام، اولاتر از مؤمن ديگرى است كه اين ويژگىها را ندارد.
عبد الجليل رازى همچنين يادآور مىشود كه حضرت شيث نيز به جهت ايمان و علم و عصمت، وارث حضرت آدم عليه السلام شد، نه صرفاً به خاطر نسبت فرزندى؛ چه اگر نسبت شرط بود، مىبايست فرزندان ديگر آدم عليه السلام نيز به اين مقام مىرسيدند. در حالى كه از ميان تمام آنها مقام وراثت، تنها به شيث رسيد، چنانكه سام، وارث نوح شد، نه كنعان، و اسماعيل بعد از پدر به امامت رسيد، نه فرزندان ديگر. ايشان پس از بيان اين نكات مىنويسد:
خواجه مجبّر مىبايست كه آن اعتراض بر خداى كند و بگويد كه: ملك به نسبت گبركان دارند، نه پيغمبران. پس با وجود فرزند و برادر مستحق، بيگانه را به مجرّد مؤمنىنرسد، و از آيات قرآن و اخبار رسول عليه السلام اين معنى معلوم و مصوّر است، و تشبيه كردن اين طريقت به گبركى، الّا جحود محض و انكار صرف نباشد.۱
با اين عبارت، روشن مىشود كه از نظر عبد الجليل رازى، امامت، مقامى الهى است كه تنها با جعل خداى متعال تحقّق مىيابد و اين كه خداوند، مقام امامت را در خاندانى قرار داده، به جهت موروثى بودن آن نيست؛ بلكه به خاطر شايستگى آن خاندان است. از نظر وى، اعتراض به جعل امامت در يك خاندان، در حقيقت، به