خداوند باز مىگردد و اين اعتراض، به شيعيانْ وارد نيست؛ چون شيعه اساساً حقّ گزينش امام را براى خود قائل نيست، تا چه رسد به موروثى دانستن امامت!
البته عبد الجليل تأكيد مىكند كه گزينش خداى متعال نيز بى حكمت و غير عادلانه نيست؛ بلكه خداوند، همواره فردى را براى امامت برمىگزيند كه افضل از همگان بوده، ويژگىهايى متناسب با آن مقام را دارا باشد. لذا معتقد است كه اگر افرادى در يك خاندان، افضل از ديگران باشند، با وجود آنها نوبت به ديگرى نمىرسد. وى همچنين در برابر تكرار ادّعاى بىاساس نويسنده سنّى، مجدّداً تأكيد مىكند كه از نظر شيعه، امامت و خلافت، به نسبت نيست و استحقاق امامت با سه شرط عصمت و منصوصيت و علم حاصل مىشود و با فقد يكى از اين سه شرط، رسيدن به مقام امامت، منتفى است. و آن كه هر سه شرط را داشته باشد، امام مفترض الطاعة خواهد بود؛ چه خويشاوند پيامبر و امام پيشين باشد يا نسبتى با ايشان نداشته باشد.۱
عبد الجليل رازى، جهت رفع شبهه به جعل مقام امامت در فرزندان امام حسين عليه السلام اشاره مىكند و مىنويسد:
يك شاهد كه بدان، شبهت ساقط شود... آن است كه اگر شيعه، امامت به نسبت گفتندى. حسنِ على عليه السلام فرزند مهتر است على را و فاطمه را و شيعه در اولاد حسنِ على از اوّل تا به آخر، در هيچ كس دعوى امامت نكردهاند، و از فرزندانِ زين العابدين الّا در باقر دعوى نكنند و زيد على عليه السلام كه پسر زين العابدين است و خروج كرده است، به امامتش قبول نكنند براى فقد عصمت و نصيت و كثرت علم ؛ تا بدانى كه شيعه، امامت به نسبت نگويند الّا به علم و عصمت و نصيت نگويند.۲
از اين كلام، به روشنى استفاده مىشود كه عبد الجليل رازى، سه شرط را براى تحقّق امامتْ لازم مىشمارد. روشن است كه اين سه شرط، ويژگىهاى اساسى امام الهى به حساب مىآيند. منظور عبد الجليل، اين نيست كه امكان دارد اين شرايط در