ايشان در باره حاكمان پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مىنويسد:
امّا آنچه از سيرتِ بو بكر و ديگر صحابه ياد كرده است ... شيعت انكار كنند در ايشان كه درجه امامت نداشتند و آن به فقد عصمت و نصوصيت و كثرت علم است.۱
نيز در پاسخ به اتّهام تبعيت شيعه از ابو الخطاب مىگويد:
امّا خطّابى و بو الخطاب را كجا با وى (امير مؤمنان عليه السلام) برابر توان كردن كه شيعت، ابن الخطاب را ... به امامت قبول نمىكند براى فقد عصمت و نصوصيت. پندارم تبع بوالخطاب كمترك باشند كه شيعت در اعتقاد و مذهب، اقتدا به ابو الخطاب و ابن الخطاب كمترك كنند.۲
نويسنده كتاب نقض، در باره لزوم عصمت امام مىنويسد:
امّا آنچه گفته است كه: «قائم معصوم است چون محمّد و جبرئيل» . بلى مذهب و اعتقاد اماميه، اين است كه ائمّه را معصوم گويند، چون انبيا و ملائكه، كه اگر نبى معصوم نباشد، در شرع خلل افتد، واگر امام معصوم نباشد، به قول و فعلِ وى اقتدا روا نبود. و طبيب بيمار، معالجت را بنشايد و بر اين قول، دلايل و حجج و بيّنات بسيار است عقلى و سمعى.۳
پيش از اين، رابطه ميان وجوب طاعت و عصمت امام را بيان كرديم. روشن شد كه به حكم صريح عقل سليم، خداوند متعال، هرگز به اطاعت مطلق از غير معصوم امر نمىكند. يكى ديگر از دلايل عدم گزينش غير معصوم براى امامت، آيه 124 سوره بقره است. خداوند در پاسخ درخواست حضرت ابراهيم عليه السلام بر جعل امامت در ذريه حضرتش مىفرمايد:
لا يَنَالُ عَهدِى الظّالِمينَ.۴
عهد من به ستمكاران نمىرسد.
امام رضا عليه السلام در تفسير اين آيه شريف مىفرمايد: