تأكيد مىكند كه برخى از عبارات صريح وى در ذيل عنوان «لزوم عصمت» مطرح شد. وى در باره لزوم عالم بودن امام از نظر شيعه مىنويسد:
بعد از مصطفى عليه السلام هرچه امّت بدان محتاج باشند از اصول و فروع و تفاسير كتب و منزلات كه اهل اديان و ملل رجوع كنند و علم به غايبات كه بيگانگان اسلام را دلالت باشد به حق و غير آن، بايد كه امام عالم باشد به كيفيت آن؛ كه اگر نداند، خلل به دين و شريعت محمّدى راه ياود، و امام بايد كه بدين علوم، عالمتر باشد از اهلِ زمانه خويش تا فرق باشد ميان حجّت و محجوج عليه؛ در اين مسئله، مذهب شيعه اماميه، اين است كه بيان كرده شد.۱
وى در باره ائمّه عليهم السلام و درستى اقدامات هر يك از ايشان در جنگ يا صلح با دشمنان مىنويسد:
امّا چه نقصان كه اين جماعت، اولاد مصطفىاند و ائمّه هدى، و فرزندان زهرا، و نايبان مرتضى، راسخانِ علم، مفتيان احكام شريعت، متولّيان دين، برگزيدگان خدا، معصومان از همه زلّت و تهمت و خطا، «ذرية بعضها من بعض و اللَّه سميع عليم»۲.۳
نويسنده كتاب نقض، در باره لزوم عالم بودن اوصياى انبيا به دين و احكام شريعت ايشان نيز چنين مىگويد:
امّا مذهب شيعه در اين مسئله، آن است كه هر نبىاى را وصىاى و ولى عهدى و قائم مقامى بايد كه علم آن كتاب و بيان آن شريعت و قاعده آن سنّت بهتر داند و از همه امّت عالمتر باشد اين جا در اين امّت گفتند: على مرتضى است به دلالت عصمت و كثرت علم ... اين است مذهب شيعه در اين مسئله بدين حجّت.۴
ايشان خطاب به نويسنده بعض فضائح الروافض مىگويد:
1.نقض، ص ۵۲۹.
2.برگرفته از آيه ۳۴ سوره آل عمران.
3.نقض، ص۳۴۳.
4.همان، ص۱۶۳-۱۶۴.