و آن كه او عالم است به احكام تورات و انجيل و زبور و همه كتب انبيا وبه قرآن به تنزيل و تأويل و ناسخ و منسوخ كه بو بكر و عمر و همه صحابه واهل البيت را بعد از رسول، رجوع با وى بوده است و همه عيال وسائل او بودهاند تا مىگفت: «وَ اللَّه لَوْ ثُنِيَت لِىَ الوِسادَةُ لَحَكَمْتُ بَينَ أَهلِ التَّوراةِ بِتَورَاتِهِمْ وَ بَينَ أَهلِ الإِنْجيلِ بِإنجِيلِهِم وَ بَينَ أَهلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِم وَ بَينَ أهلِ الفُرقانِ بِفُرقانِهِم».۱ تا آخر خبر كه كس را از امّت، زهره اين دعوى نباشد.۲
ح. علم غيب
گفتيم كه از نظر عبد الجليل رازى، چون امام، محلّ رجوع امّت است، پس ضرورتاً بايد اعلم از همگان و از براى حفظ دين بر پاسخگويى به سؤالات و شبهاتْ توانا باشد. ايشان معتقد است كه امام بايد كاملاً به احكام ديگر شرايع و كتب آسمانى، عالم باشد تا به هنگام مراجعه اهل اديان و ملل، حجّت را بر آنان تمام گرداند. همچنين لازم است كه امام به غايبات نيز علم داشته باشد تا بدين وسيله، حقانيت و الهى بودن خود را اثبات كند و بيگانگان از اسلام را به دين و خدا راه نمايد.
امّا نويسنده كتاب نقض در چند موضع، علم غيب را از امام نفى كرده است. براى مثال، در جايى كه نويسنده سنّى مىگويد: «و ابن بابويه القمّى الرافضى در كتاب آورده است كه چون بو بكر از دنيا برفت، وامخواهان او پيش پسرش محمّد ابو بكر آمدند وتقاضا كردند و او در حجر على بود كه مادرش أسماء بنت عميس، زن على بود على او را گفت: محراب پدرت بازشكاف، و بتى زرّين برگير و با وام پدرت ده»، عبد الجليل رازى اين گونه پاسخ مىگويد:
امّا جواب اين دعاوى و بهتان، آن است كه : اين معنى در هيچ كتابى نيست از كتب شيعه اصوليه، و گر هست، اشاره بايد كردن و باز نمودن. و در آخر اين كتاب، اين مصنّف آورده است كه از ابو بكر و از هر يك از صحابه، بسيارى تركه بازماند و آن را شرحها داده است. پس بايست كه محمّد بو
1.بحار الأنوار، ج۳۰، ص۶۷۲.
2.نقض، ص۱۷۲.