بكر از آن تركه، ردِّ دِينِ پدرش بكردى تا بدان بت مدفون، حاجت نيفتادى.
و ديگر آن كه على غيب نداند چه دانست كه بتى جايى پنهان است... و پيغمبر مگر خبر داده باشد على را، واللَّه أعلم!۱
بايد دانست كه از يك سو توريه و تقيّه در اين كلام، بسيار نمايان است و از سوى ديگر، اين كلام،در مقام مناظره و جدل بيان شده است؛ در نتيجه، هرگز با استناد به اين عبارت نمىتوان از نظر نويسنده، آگاه شد و عقيدهاى را به اونسبت داد. ايشان وجود اصل خبر را در كتاب مرحوم ابن بابويه رد نكرده است؛ بلكه مىگويد: «اين معنى در هيچ كتابىنيست از كتب شيعه اصوليه» و بلافاصله از وجود چنين خبرى رفع استبعاد مىكند و از امكان آن خبر مىدهد و مىگويد: «وگر هست اشاره بايد كردن و بازنمودن». همچنين بى آن كه استخراج بت زرّين از محراب ابو بكر رد كند، به توريه سخن گفته و عدم احتياج به اين كار براى اداى دين ابو بكر را مطرح مىكند.
و سرانجام، اين كه او با رعايت كامل اصول و ضوابط مناظره، بدون پافشارى و اصرار بر علم غيب امام، آگاهى امام از غيب را به واسطه اخبار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بلامانع مىداند. عدم اصرار بر اثبات علم غيب امام نيز بدان جهت است كه از نظر ايشان، آگاهى از غيب، نقشى در تحقّق امامت امام ندارد. آنچه براى امام ضرورى است، علم به دين و آگاهى از مسائلى است كه مردم به آن احتياج دارند.
مرحوم عبد الجليل رازى، در عبارت پيش گفته، آگاهى امام از غيب را به اخبار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ممكن دانسته است. اين سخن، مستلزم قول به آگاهى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از غيب است. ايشان در جاى ديگر مىنويسد:
و امّا آنچه گفته است: «على علومى دانست كه ديگر صحابه ندانستند يا رسول با وى اسرار مىگفت كه با ديگران نگفت از صحابه و اهل بيت» هم طرفه نبايد داشتن و انكار قرآن، نه طريق علما و دينداران باشد ... و در آنچه شك است كه على عليه السلام عالمتر وعارفتر و فاضلتر است از همه صحابه و از