مواجهه متكلّمان امامى با فلسفه در سده ششم هجرى‏ - صفحه 297

و جواب الملحدة فى عدم (قدم)۱العالم فى أقوال المنجّمين.۲
رساله مستقل منتشر شده از سيّد مرتضى در حوزه نقد آموزه‏هاى فلسفى، الرّد على من أثبت حدوث الأجسام من الجواهر است كه در مجموعه رسائل وى با عنوان «مسألة فى الاعتراض على من يثبت حدوث الأجسام من الجواهر» منتشر شده است.۳

ردّيه‏نگارى در سده ششم‏

در سده ششم هجرى بايد از كتاب قطب الدين راوندى(م 573ق) با عنوان تهافت الفلاسفة ياد كرد۴ كه عنوانى معنادار و يادآور كتاب ابوحامد غزالى است.۵ نويسنده

1.بنابر ضبط أمل الآمل (ج ۲، ص ۱۸۳) كه درست‏تر مى‏نمايد.

2.معالم العلماء، ص ۱۰۵. گفتنى است كه در تكملة الغرر (الأمالى، مرتضى، ج ۲، ص‏۳۸۴ - ۳۹۱) و مجموعه رسائل (الرسائل، مرتضى، ج ۲، ص ۳۰۱ - ۳۱۲) رساله مختصرى با عنوان «مسألة فى الردّ على المنجّمين» انتشار يافته كه معلوم نيست همين اثر مورد بحث باشد. نيز در برخى منابع (الغدير، ج‏۴، ص ۵۶؛ «تاريخ كلام الاماميه (۲)»، فصل‏نامه تراثنا، ش ۳۲، ص ۱۰۰) از اثرى با عنوان جواب الملاحدة فى قِدَم العالم سخن رفته كه دانسته نيست كه همان اثر ياد شده در معالم است يا عنوانى ديگر.

3.الرسائل، مرتضى، ج ۳، ص ۳۳۱ - ۳۳۴.

4.الفهرست، ابن بابويه، ص ۶۸، ش ۱۸۶؛ أمل الآمل، ج ۲ (تذكرة المتبحّرين)، ص ۱۲۶، ش ۱۳۵۶.

5.در باره قطب الدين راوندى و كتاب او يادآورى مطلبى سودمند است. آقاى دكتر دينانى در بحثى كه با عنوان «كتاب‏هايى كه تحت عنوان تهافت الفلاسفه نوشته شده است» در كتاب ماجراى فكرى - فلسفى در جهان اسلام گشوده، بحث خود را با ابن حزم (م ۴۵۶ق) آغاز كرده و با غزالى (م ۵۰۵ق) ادامه داده و در مجموع در اين بخش، پنج اثر معرفى‏كرده است (ر.ك: ماجراى فكرى - فلسفى در جهان اسلام، ج ۱، ص ۲۱۱ - ۲۱۳). وى در اين بحث ناقص خود، از پيشينه ردّيه‏نگارى بر فلسفه در حوزه اماميه از جمله اثر فضل بن شاذان نيشابورى (م‏۲۶۰ ق) و ابو الحسن على فُسانجُس (از عالمان سده پنجم) و ابن زهره حلبى (م ۵۸۵ ق) مؤلّف غنية النزوع و اثر شيخ مفيد و كتاب‏هاى متعدّد سيّد مرتضى در ردّ بر يحيى بن عدى (مهم‏ترين شاگرد فارابى) ياد نكرده است (طبعاً در گزارش نقدهاى ديگر فرق كلامى نيز اين كاستى‏ها محتمل است، چنان كه از كتاب مهم ابن ملاحمى نيز يادى نشده است). وى در باره كتاب تهافت راوندى نوشته است: «البته در باب امام قطب الدين ابوالحسن راوندى - كه از مخالفان حكمت و نويسندگان ضد فلسفه است - ، اطلاع چندانى در دست نداريم. كتاب تهافت الفلاسفه او نيز هنوز به دست نيامده است؛ ولى او در ۵۷۳ ق وفات يافته و به احتمال بسيار، نسيم مدارس نظاميه به مشام جان او نيز رسيده است». (همان، ص ۲۱۳). اظهار ناآگاهى در باب راوندى به كلّى نارواست؛ زيرا راوندى، فقيه و متكلّم بزرگ امامى و صاحب آثار متعدّد منتشر شده‏اى چون: فقه القرآن، الخرائج و الجرائح و منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة است (در باره وى، ر.ك: معجم طبقات المتكلّمين، ج ۲، ص ۳۰۰ - ۳۰۱ و منابعى كه معرفى كرده است). از سوى ديگر، با توجّه به پيشينه نيرومند نقد فلسفه در حوزه اماميه و فضاى عمومى ضدّ فلسفىِ حاكم بر كلام امامى و معتزلى و اشعرى در سده ششم هجرى، دانسته نيست كه دكتر دينانى، اثرپذيرى قطب الدين راوندى از كلام اشعرى را از كجا استنباط كرده است؟! شايد برپايه پيش‏فرضى بوده كه در نخستين بحث كتاب خود مطرح كرده است. وى در اين بحث، منتقدان فلسفه را به سه گروه مؤمنان و معتقدان به اديان، بسيارى از عرفا و اهل سلوك و تحصلى مذهبان (تجربه‏گرايان) تقسيم كرده و در معرّفى گروه نخست مى‏گويد: «آنها كه جمود بر ظواهر دينى را حتّى در مورد اصول اعتقادات وجهه همّت خويش ساخته و هرگونه تعمّق و تدبّر و يا انديشه در معانى دينى را به شدّت محكوم و مردود مى‏دانند» (همان، ج ۱، ص ۸). بر اين پايه، از آن جا كه قطب الدين راوندى، نه عارف بوده و نه عالم تجربى، پس در گروه نخست جاى مى‏گيرد... .

صفحه از 340