مواجهه متكلّمان امامى با فلسفه در سده ششم هجرى‏ - صفحه 313

برخى از عالمان سده ششم هجرى، آشكار است كه آموزه اثبات نبوّت از طريق معجزه، از منظر شمارى از فيلسوفان، مقبول نبوده است.۱ راوندى در بابى ديگر از كتاب خود به نقل و نقد راه شناخت پيامبران از ديدگاه برخى فيلسوفان پرداخته است. وى مى‏گويد:
برخى از فلاسفه، از روى مجامله با اهل اسلام مى‏گويند: راه شناخت صدق مدّعى نبوّتْ آن است كه دانسته شود كه آنچه وى آورده، مطابق مصالح دنيوى مردم و هماهنگ با اهدافى است كه به خاطر آنها به پيامبر نياز دارند. اينان ظهور معجزه به دست پيامبر را شرط دانسته‏اند. برخى ديگر، ظهور معجزه را ذكر كرده‏اند، سپس گفته‏اند: ظهور معجزه به دست پيامبر و تبديل عصا به مار به علم يقينى بر صدق مدّعى نمى‏رساند؛ زيرا ممكن است در باره معجزه (مانند شكافته شدن ماه) گمان سحر و حيله رود. در حالى كه معلوم بودن مطابقت رهاورد پيامبر با مصالح دنيوى مردم، طريقى است كه شبهه‏اى بدان راه نمى‏يابد. قائل اين ديدگاه، شناخت صدق پيامبر از طريق معجره را شيوه عوام و متكلّمان مى‏داند و شناخت از راه هماهنگى تعاليم انبيا با مصالح دنيوى انسان‏ها را شيوه محقّقان مى‏شمارد.۲
وى در دنباله بحث خود با نقد مبسوط اين ديدگاه‏ها و آراى ديگر در شناخت

1.براى ديدگاه ناهمگون ابن رشد با ديدگاه كلامى در باب اثبات نبوّت از طريق معجزه، ر.ك: الكشف عن مناهج الأدلّة فى عقائد الملة، ص ۱۷۳ به بعد.

2.الخرائج و الجرائح ، ج ۳، ص ۱۰۵۴.

صفحه از 340