فلسفى، سراسر منفى و انتقادى است.
كليدواژهها: كلام اماميه، فلسفه، مواجهه مثبت، مواجهه منفى، رديهنگارى، سده ششم، عبد الجليل رازى.
درآمد
پس از ورود فلسفه به جهان اسلام، عالمانِ فِرَق و جريانهاى فكرى گوناگون، مواجهه يكسانى با آن نداشته اند. نحوه رويارويى و تعامل عالمان مسلمان با فلسفه و آموزههاى فلسفى، در طيفى قرار مىگيرد كه از نفى كلّىِ فلسفه تا پذيرش كلّى را در خود جاى داده است. صرف نظر از مباحث نظرىِ مسئله نسبت دين و فلسفه، يكى از موضوعات شايسته مطالعه، بررسى چگونگى مواجهه و تعامل گروههاى فكرى و اصناف علمى مانند متكلّمان، فقيهان، محدّثان و مفسّران فِرَق اسلامى در ساحت تاريخى با فلسفه و آموزههاى فلسفى است. از رهگذر مطالعه تاريخى اين بحث از سويى، تحليل نظرى موضوع مناسبات كلام و فلسفه تسهيل مىگردد و از سوى ديگر، يكى از عرصههاى پُر اهمّيت تاريخ كلام اماميه، باز نموده مىشود.
دامنه زمانىِ اين نوشتار يعنى سده ششم هجرى، گو اين كه عصر تداوم مدرسه كلامىِ بغداد (مدرسه شيخ مفيد و سيّد مرتضى) و روزگار حضور عالمان و متكلّمان امامى برجستهاى چون: سديد الدين حمصى، قطب الدين راوندى، مقرى نيشابورى (صاحب التعليق)، امين الإسلام طبرسى، ابوالفتوح رازى، قطب الدين سبزوارى (صاحب الخلاصة فى علم الكلام)، ابن زهره حلبى، بريدى آبى، ابن شهرآشوب مازندرانى، و عبد الجليل رازى است؛ امّا تاريخ دانش و انديشه شيعى در اين عصر، چندان مورد مطالعه قرار نگرفته است. در عرصه فلسفه نيز سده ششم هجرى، عصر پديدآمدن فيلسوفان شاخص و بنامى چون ابن باجه (م 533ق)، ابو البركات بغدادى، ابن طفيل (م 581ق)، ابن رشد اندلسى و شيخ اشراق است.۱
1.براى ملاحظه طبقات فلاسفه اسلامى، ر.ك: تاريخ فلسفه اسلامى، حسينى كوهسارى. در اين اثر، فلاسفه اسلامى از كندى تا فيلسوفان معاصر، در سى و دو طبقه، معرّفى شدهاند.