ب. بازخوانى اطّلاعات كتاب «نقض» در باره تقابل اصوليّه و اخباريّه
تقابل ترسيم شده در كتاب نقض، ميان شيعه اصوليّه و اخباريّه، برخلاف تصوّر اوليّه، مبتنى بر بنيانهاى فقهى نيست. ۱نگارنده چنين چيزى را مبتنى بر دو دليل بيان مىكند. كاربرد اصطلاح شيعه اصولى در آثار نزديك به عصر عبد الجليل، تنها در كتاب فخر رازى يافته شده است و اين در حالى است كه فخر رازى، همشهرى عبد الجليل نيز بوده است. با اين توصيف، به نظر مىرسد كه عبارات فخر رازى در اين زمينه مىتواند قابل اتّكاترين منبع براى تبيين مراد عبد الجليل باشد. گزارش فخر رازى در كتاب المحصول در باره شيعه اصولى و اخبارى، به نحوى است كه گويا سخن از نوعى تقابل ميان عقلگرايى و خبرگرايى است. فخر رازى تصريح مىكند كه غالب قدماى اماميّه، اخبارى بودهاند و آنان علاوه بر فروع، در اصول نيز به اخبار تكيه مىكردهاند.
دليل دومْ اين است كه گرچه در اين كتاب، بارها از شيعه اصوليّه و در موارد محدودترى، از شيعه اخباريّه و تقابل آن با اصوليّه ياد شده است، امّا جالب است كه در بيشتر اين موارد، مؤلّف نقض، اشارهاى به مباحث فقهى و يا اصولى ندارد. از اين رو به نظر مىرسد كه اين تقابل، بيشتر از آنكه خاستگاه فقهى داشته باشد، ناظر به تقابل عقلگرايى و خبرگرايى بويژه در اصول اعتقادات است.
بررسى دقيق متن كتاب نقض نشان مىدهد كه تقابل اصولى با اخبارى و تقابل عقلگرايى يا كلامگرايى با اخباريگرى، دو كاربرد در عرض هم نبوده است؛ بلكه هر دو به يك معنا بودهاند. به تعبير دقيقتر، اصولگرايى به همان معناى مبناگرايى و عقلگرايى در برابر خبرگرايى است. در واقع، «اصولى»، بيشتر از آن كه با «اصول فقه» ارتباط داشته باشد، قرابت معنايى با «اصول اعتقادات» داشته است كه به نظر مىرسد
1.موضوع اصلى مقاله، كشف مراد عبد الجليل قزوينى رازى، از شيعيان اصولى است و اين كه آيا آنان يك جريان واقعى بودهاند؛ امّا در چند سطر پيش رو، صحبت از اين است كه چرا نويسنده، نام گروه مورد نظرش را اصولى گذاشته است؟ و اصولى در نظر او، انصراف به چه چيزى دارد؟