جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 383

ب. بازخوانى اطّلاعات كتاب «نقض» در باره تقابل اصوليّه و اخباريّه‏

تقابل ترسيم شده در كتاب نقض، ميان شيعه اصوليّه و اخباريّه، برخلاف تصوّر اوليّه، مبتنى بر بنيان‏هاى فقهى نيست. ۱نگارنده چنين چيزى را مبتنى بر دو دليل بيان مى‏كند. كاربرد اصطلاح شيعه اصولى در آثار نزديك به عصر عبد الجليل، تنها در كتاب فخر رازى يافته شده است و اين در حالى است كه فخر رازى، همشهرى عبد الجليل نيز بوده است. با اين توصيف، به نظر مى‏رسد كه عبارات فخر رازى در اين زمينه مى‏تواند قابل اتّكاترين منبع براى تبيين مراد عبد الجليل باشد. گزارش فخر رازى در كتاب المحصول در باره شيعه اصولى و اخبارى، به نحوى است كه گويا سخن از نوعى تقابل ميان عقل‏گرايى و خبرگرايى است. فخر رازى تصريح مى‏كند كه غالب قدماى اماميّه، اخبارى بوده‏اند و آنان علاوه بر فروع، در اصول نيز به اخبار تكيه مى‏كرده‏اند.
دليل دومْ اين است كه گرچه در اين كتاب، بارها از شيعه اصوليّه و در موارد محدودترى، از شيعه اخباريّه و تقابل آن با اصوليّه ياد شده است، امّا جالب است كه در بيشتر اين موارد، مؤلّف نقض، اشاره‏اى به مباحث فقهى و يا اصولى ندارد. از اين رو به نظر مى‏رسد كه اين تقابل، بيشتر از آن‏كه خاستگاه فقهى داشته باشد، ناظر به تقابل عقل‏گرايى و خبرگرايى بويژه در اصول اعتقادات است.
بررسى دقيق متن كتاب نقض نشان مى‏دهد كه تقابل اصولى با اخبارى و تقابل عقل‏گرايى يا كلام‏گرايى با اخباريگرى، دو كاربرد در عرض هم نبوده است؛ بلكه هر دو به يك معنا بوده‏اند. به تعبير دقيق‏تر، اصول‏گرايى به همان معناى مبناگرايى و عقل‏گرايى در برابر خبرگرايى است. در واقع، «اصولى»، بيشتر از آن كه با «اصول فقه» ارتباط داشته باشد، قرابت معنايى با «اصول اعتقادات» داشته است كه به نظر مى‏رسد

1.موضوع اصلى مقاله، كشف مراد عبد الجليل قزوينى رازى، از شيعيان اصولى است و اين كه آيا آنان يك جريان واقعى بوده‏اند؛ امّا در چند سطر پيش رو، صحبت از اين است كه چرا نويسنده، نام گروه مورد نظرش را اصولى گذاشته است؟ و اصولى در نظر او، انصراف به چه چيزى دارد؟

صفحه از 426