5. چند فرضيّه براى شناسايى «شيعه اصولى» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى
پس از ناكارآمدى اطلاعات مستقيم موجود در كتاب براى بازشناسى هويّت شيعه اصوليّه، ناگزيريم براى تعيين هويّت كسانى كه عبد الجليل از آنها به عنوان «شيعه اصولى» ياد مىكند، چند فرضيّه ديگر را بررسى كنيم. اين فرضيّهها بر اساس اطلاعات اوليّه موجود مطرح مىشود و سپس صحّت اين فرضيّهها با اطلاعات موجود در كتاب و همچنين عصر عبد الجليل، سنجيده مىشود. در اين خصوص، سه فرضيّه قابل طرح است:
الف. فرضيّه نخست
شيعه اصوليّه، همان اماميان ايرانى تأثيرپذيرفته از مكتب متكلّمان بغداد و شيخ طوسى هستند. اين نخستين فرضيّهاى است كه در نگاه اوّليه، به ذهن محقّقان مىرسد. بر اساس اين فرضيّه، «شيعه اصوليّه» را يك گرايش امامى فرض مىكنيم كه در تقابل جريانهاى ديگرى همچون غلاة و اخباريّه قرار داشته است و كتاب نقض، آينه تمامنماى باورهاى اين گرايش امامى در آن دوره بوده است. طبق اين الگوى بدوى، شخصيّتهاى جامعه امامى، به دو گروه اخباريّه و اصوليّه تقسيم مىشوند. شيعه اصوليّه، در واقع همان گروندگان به مكتب متكلّمان بغداد و شيخ طوسى هستند و شيعه اخباريّه، همان اصحاب حديث مكتب قم و بازماندگان آنها در سده ششم هجرى.
ب. فرضيّه دوم
تعبير «شيعه اصوليّه»، اشاره به گروهى از اماميان ساكن رى دارد كه گرايشهاى معتزلى داشتهاند. اين فرضيّه، مطلبى است كه ويلفرد مادلونگ در نوشتههايش بويژه در مقاله «كلام اماميّه و معتزله» بدان اشاره كرده است. وى بر اين باور است كه با تلاشهاى صاحب بن عبّاد (وزير معتزلى آل بويه)، در رى، جريانى از شيعيان امامى و زيدى شكل گرفت كه متمايل به كلام معتزلى بودند. به گفته مادلونگ، عبد الجليل قزوينى رازى، از آخرين بازماندگان اين گرايش در رى است. بر اساس ادّعاى وى،