گروهى كه عبد الجليل از آنها به عنوان «شيعه اصوليّه» ياد مىكند و اعتقادات خاصّى را به آنها نسبت مىدهد، همين گروه هستند.۱
ج. فرضيّه سوم
مطرح كردن اصطلاح «شيعه اصوليّه» با انگيزهاى كاملاً راهبردى، يعنى براى تثبيت و حتّى حفظ جايگاه اجتماعى اماميّه در ايران سده ششم هجرى بوده است. بر اساس اين فرضيّه، كاربرد اصطلاح «شيعه اصولى»، مبتنى بر الگوهاى فرقهاى شناخته شده در آن دوره نبوده است و صرفاً راهبردى براى حفظ و تقويت پايگاه اماميان بوده است. بر اين اساس، مطرح كردن جريان «شيعه اصوليّه» و قراردادن آن در برابر «شيعه اخباريّه»، ابتكارى براى نجات جامعه امامى - كه به خاطر برخى اتّهامات در معرض انزوا قرار داشتهاند - بوده است. بر مبناى اين راهبرد، اماميان مىتوانستند بسيارى از اتّهامات متوجّه خود را به شيعيان اخباريّه منتسب كنند و اعلام كنند كه شيعيان اخباريّه، گروهى در اقلّيت بودهاند كه منقرض شدهاند و شيعيان اصوليّه، از چنين تهمتهايى (همچون شتم و لعن برخى صحابه) مبرّا هستند.
بر اساس اين راهبرد، تقريباً همه شخصيتهاى امامى شيعه اصولى معرّفى شدند و برخى عقايد تحريكبرانگيز سنّتى اماميّه همچون مسئله تبرّى به گروهى از اماميانِ منقرض شده تحت عنوان شيعيان اخباريّه، نسبت داده شد. در ادامه مقاله، صحّت هر سه فرضيّه، مورد آزمايش قرار مىگيرد و در پايان مشخّص مىشود كه فرضيّه سوم، مقبولترين رهيافت است.
6. آزمودن فرضيّه اوّل
الگوى نسبتاً مشهورى تحت عنوان «تقابل اصحاب حديث قم و مكتب متكلّمان بغداد» وجود دارد كه گرچه كانون زمانىِ اين تقابل، مربوط به اواخر سده چهارم و اوايل سده پنجم هجرى است، امّا مىتوان دامنههاى آن را در سده ششم هجرى نيز
1.مكتبها و فرقههاى اسلامى در سدههاى ميانه، ص ۱۶۱.