جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 398

جريان‏هاى شيعىِ آن دوره بوده است. عبد الجليل در جايى از كتابش اين گونه مى‏گويد:
شيعت اصوليّه بحمد اللَّه بدين تهمتْ متّهم نبوده‏اند و هر صحابه را و تابعين را كه خداى و رسول دوست داشته‏اند و قبول كرده‏اند، شيعت مريد باشند.۱
عبارت ياد شده، به خوبى نشان مى‏دهد كه در جامعه آن دوره، مسئله برائت، كاملاً به يك برچسب اجتماعى و يك اتّهام تبديل شده بوده است.
از ديگر مواردى كه مى‏تواند در ادامه، مؤيّدى بر وجود حسّاسيت شديد در خصوص باور تبرّى شيعه باشد، بحث نام‏گذارى به اسم خلفاست. نويسنده بعض فضائح الروافض، ادّعا مى‏كند كه شيعيان، از طريق دشمنى با خلفا در رى، قم و كاشان، نام فرزندان خود را عمر و ابو بكر و عثمان نمى‏گذارند و صاحب نقض چنين پاسخ مى‏دهد:
و امّا آنچه در رى و قم و قاشان و دگر مواضع، نام بو بكر و عمر و عثمان بر فرزندان كمتر نهند، شبهتى نيست و آن را سبب نزولى‏هست و آن عجب است كه در عهد سلطان ملكشاه و بركيارق ... آن پير دانشمند سنّى متعصّب چنين فتوا كرد كه اين رافضيان از غايتِ بغض صحابه مى‏شوند و نام پسران را بو بكر و عمر و عثمان برمى‏نهند و فرزندان را به نيّت ايشان كافر و ملحد و حرام‏زاده مى‏خوانند و نامشان مى‏برند و اشارت به فرزندان خود مى‏كنند... . چون حال بدين انجاميد، شيعت اين حال رفع كردند بر خواجه على عالم و فقيه بُلمعالى امامتى و شمس الإسلام حَسَكا و بو طالب بابويه و سيّد رئيس محمّد كيسكى و سيّد امام مانگديم رضى، ايشان گفتند: چون در اين اختيار بر شما تشنيع مى‏زنند، ترك اين تبرّك كنيد و اين اسامى كه سنّت است بر فرزندان منهيد تا كس را بر شما سخن نباشد.۲
اين گزارش، در نوع خود بسيار جالب است؛ چرا كه نشان مى‏دهد اوضاع، آن قدر براى اماميّه دشوار بوده است كه فرزندان خود را به نام خلفا نام‏گذارى مى‏كردند يا نمى‏كردند، در هر صورت، مخالفان از آن، دستاويزى براى خود ايجاد مى‏كرده‏اند.

1.همان، ص ۴۸۱.

2.همان، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.

صفحه از 426