جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 399

نويسنده بعض فضائح الروافض در جاى ديگرى، مجد الملك ابوالفضل براوستانى را كه شيعه مذهب و در رى، حاكميت و وزارت داشت، متّهم مى‏كند كه افرادى را كه نام خلفا داشتند، دستور به كشتن آنها داده است. متن عبارت وى چنين است: «تا به حدّى كه چون بُلفضل براوستانى در رى بود گازرى را از درعايش به حوالتى بگرفتند و نام گازر، بو بكر بود؛ امّا رافضى بود تا پيش مجد الملك براوستانى افتاد، گفت: ببرى او را و برآويزى به حوالتى كه قتل بر او واجب نبود. گفتند: اى خداوند! او مردى مؤمن است؛ يعنى رافضى است. گفت: شما گفتى بو بكر نام است و هر آينه، بو بكر كشتنى باشد تا دست از او بداشتند». ۱ صاحب نقض در جواب وى مى‏نويسد:
من نيز شنيدم از رئيس، شيعت سيّد فخر الدين گفت: روزى در پيش مجد الملك بودم، در خدمت پدرم حاضر بودم سيّد على علوى، دو بازرگان غريب درآمدند: يكى از حلب و ديگرى از ماوراء النهر. ماورالنهرى، عمر نام و حنيفى بود و حلبى، على نام و شيعى بود. مجد الملك بفرمود تا ماوراء النهرى را كه عمر نام بود، از خزانه زر بدادند و على حلبى را حوالت ساختند با شهر، مردكى فرّاش حاضر بود گفت: خداوندا! عجب نيست عمر را نقد مى‏دهد و على را نسيه؟! گفت: مى‏دانم؛ امّا تا جهانيان بدانند كه در پادشاهى و معامله، تعصّب روا نباشد. ۲
اين گزارش نيز به خوبى حاكى از وجود زمينه اتّهام براى اماميّه به بهانه تعصّبات مذهبى است.
از ديگر چالش‏هاى اجتماعى اماميّه در دوره ياد شده، فعّاليت‏هاى تخريبى اسماعيليّه عليه حاكمان وقت و سپس اتّهام اماميّه به همكارى و همدستى با آنها بود. در كتاب نقض، گزارش‏هاى زيادى در باره با اسماعيليّه و پيروان حسن صبّاح ارائه شده است. از اين گزارش‏ها معلوم مى‏گردد كه اسماعيليان، نزد هيچ يك از مذاهب رسمى، مقبوليت نداشته و در نزد سران و پيروان مذاهب، به ملاحده؛ مشهور بوده‏اند.

1.همان، ص‏۸۲.

2.همان، ص ۸۳.

صفحه از 426