امام على است كه از زمان معاويه رواج يافت نه آن كه برگرفته از «سنّت محمّديه» باشد. به همين دليل، وقتى عمر بن عبد العزيز آن را لغو كرد، صداى اعتراض «رفعت السنّة» و «بدّلت السنّة»به آسمان رفت.۱
بر اساس مطالب پيشگفته، به نظر مىرسد گرايش امامى كه در سده ششم هجرى با عنوان شيعه اصولى در رى معرّفى مىشده است، باورهاى متمايزى از اماميان سنّتى نداشته است و مطرح كردن برخى باورهاى خاصّ، صرفاً در چارچوب يك گفتمان تقيّهاى بوده است.
- امكان تفسير دوگانه مواضعِ مشابهِ برخى معاصران عبد الجليل
حقيقت ديگرى كه در ميان اماميان ايرانى سده ششم هجرى قابل پيگيرى است، يافتن ردّ پاى گرايشهاى اعتقادى مشابه عبد الجليل، در برخى معاصران وى است.
وقتى با اين زمينه به جستجو در ميان عالمان امامى همعصر عبد الجليل مىپردازيم، جالبترين نتيجه، مربوط به شيخ منتجب الدين رازى است. عبارتى كه رافعى در باره شيخ منتجب الدين دارد، بسيار تأمّلبرانگيز است. وى مىگويد:
گرچه شيخ، به تشيّع منتسب است و خاندان وى اصالتاً از قم هستند و همگى شيعه بودهاند، امّا رويّه شيخ با آنان متفاوت است و او به روايت و نقل فضائل صحابه و بزرگداشت خلفاى راشدين، بسيار علاقه دارد.۲
بر اساس عبارت ياد شده، به خوبى مىتوان تشابه رويّه ميان شيخ منتجب الدين و عبد الجليل را مشاهده كرد. اين تعبير همچنين به خوبى نشان مىدهد كه بحث برائت در آن دوره، نقش محورىاى در تقابل ميان شيعه و اهل سنّت داشته است.
از ديگر عالمانى كه همعصر و همشهرى عبد الجليل بوده و به مداهنه با اهل سنّت
1.همان، ص ۶۲.
2.التدوين، ج ۳، ص ۳۷۷. مقصود، نشان دادن جايگاه يك عالم امامى و نوع عملكردش از ديد يك عالم سنّى است؛ امّا به گفته برخى پژوهشگران، قرائن متعدّد از جمله خود كتاب فهرست منتجب الدين، نشان مىدهد كه وى بى شك شيعه بوده است (ر.ك: تاريخ تشيّع در ايران، ص ۴۹۸ - ۴۹۰).