گفتمان تقيّهاى در آثارشان باشد، عبارتى است كه عبد الجليل در مقدّمه كتابش آورده است. وى مىگويد:
علماى اماميّه، كتاب را براى مدّتى به علّت هراس از تعجيل در پاسخ دادن از او، مخفى نگاه داشتهاند.
۱اين عبارت، نشان مىدهد كه اوّلاً در ميان علماى اماميّه، يك تفاهم تلويحى و وحدت رويّه براى برخورد با حملات مخالفان وجود داشته است؛ ثانياً نگرانىهايى در خصوص رعايت نكردن برخى مصالح در پاسخدهى وجود داشته است. ۲
ب. ارتباط فرضيّه سوم با دو فرضيّه ديگر
نظر نگارنده بر اين بود كه كاربرد اصطلاح شيعه اصوليّه در كتاب عبد الجليل قزوينى رازى، ماهيّتى كاملاً راهبردى دارد. حال پرسش اين جاست كه گرچه جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل و يا حتّى برخى معاصرانش ماهيّتى راهبردى دارد، امّا آيا در آن دوره، دو قطبى با ماهيّت فرقهاى تحت عنوان اصولى - اخبارى، در ميان اماميان وجود نداشته است؟ پاسخ اين مطلب، مثبت است.۳
در واقع، نگارنده بر اين باور است كه گرچه اصطلاح شيعه اصولى و اخبارى در نظر عبد الجليل، يك كاركرد راهبردى براى تثبيت گفتمان كلامىِ حاكم بر كتاب داشته است، با اين حال، به كارگيرى اين اصطلاح، كاملاً اتّفاقى و ارتجالى نبوده است و مبتنى بر يك تقابل واقعى و خارجى و يك دوقطبى فرقهاى صورت گرفته است كه مىتوان از آن، تعبير به شيعه كلاميّه و اخباريّه كرد. اين واقعيتْ همان چيزى است كه مؤيّدان فرضيّه اوّل و دوم را به اشتباه انداخته است. گرچه مىتوان وجود يك دوقطبى فرقهاى ميان اماميان سده پنجم و ششم هجرى را پذيرفت، امّا اين بدان معنا نيست كه
1.نقض، ص ۳.
2.ترس از تعجيل در پاسخ دادن، زمانى مفهوم پيدا مىكند كه قرار باشد در نوشتن پاسخ، برخى مصالح رعايت شود كه با تعجيل، آن مصالح، از دست مىرود.
3.درخصوص وجود اين دوقطبى، در اوايل مقاله گفتگو شد.