جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 375

همچنين وى در موارد مختلفى از كتابش به حجّيت اجماع اشاره مى‏كند.۱ عبد الجليل، به صراحت مى‏گويد كه شيعه اصوليّه، اجماع را معتبر مى‏داند و اجماع طائفه محق را يكى از چهار حجّت مى‏داند.۲بر اساس اين عبارت و مقايسه آن با اصل اشكالى كه صاحب فضائح در عبارات پيشين، ۳ بر اماميّه گرفته، به راحتى مى‏توان فهميد كه مقصود عبد الجليل از چهار حجّت، كتاب، سنّت، اجماع و عقل است. از اين رو، وى علاوه بر حجّيت اجماع، به حجّيت عقل نيز باور دارد.
بر اساس اين يافته منحصر به فرد مى‏توان دريافت كه نخستين كسى كه در ميان اماميّه، سخن از عقل به عنوان يكى از چهار دليل كرده، ابن ادريس حلّى (م 598ق) نيست؛۴ بلكه اندكى پيش‏تر از او عقل، به عنوان يكى از چهار حجّت، نزد عبد الجليل قزوينى رازى امرى شناخته شده و پذيرفته شده بوده است.
عبد الجليل، در جمله‏اى محورى - كه به نظر مى‏رسد مهم‏ترين مبناى اعتقادىِ شيعه اصوليّه را در آن بيان كرده باشد - ، اين گونه مى‏گويد: «شيعه در اصول، تابع عقل است و در فروع، تابع امامان و نصّ است».۵ آنچه در اين جمله مى‏تواند باعث تمايز ديدگاه وى با ديدگاه رايج اماميّه در آن دوره شود، بخش اوّل سخن وى است كه مى‏گويد «شيعه در اصول، تابع عقل است» كه با اضافه كردن اصل عدم حجّيت اخبار آحاد، نتيجه‏اش تمايز ديدگاه وى از ديدگاه سنّتى اماميان آن عصر است.۶

1.ر.ك: همان، ص ۵۵۴، ۵۸۵ و ۶۱۶.

2.ر.ك: همان، ص ۵۹.

3.همان، ص ۵۸.

4.دكتر احمد پاكتچى در مقاله «اصول فقه» (ص ۳۰۱)، از ابن ادريس به عنوان نخستين كسى كه از ادلّه اربعه سخن گفته و دليل عقل را به عنوان حجّت چهارم ذكر كرده، ياد كرده‏اند؛ امّا اين عبارتْ نشان مى‏دهد كه اين مسئله، پيش‏تر از ابن ادريس، توسّط عبد الجليل مطرح شده است.

5.نقض، ص ۲۶ - ۲۷.

6.گرچه بر اساس وجود تعابيرى همچون «مقلّده» در آثار كلامى متكلّمان امامى و معتزلى سده پنج هجرى (ر.ك: أوائل المقالات، ص ۱۰۰؛ المغنى، ج ۱۲، ص ۳۷۹)، به نظر مى‏رسد كه شمارى از اماميان آن دوره، حتّى در اصول نيز مقلّد بوده‏اند؛ امّا حتّى اگر اين مسئله را نيز نپذيريم، دست كم مى‏توان گفت كه آنان در تفاصيل مسائل مربوط به اصول دين كه خارج از حوزه عقل است، مانند جزئيات معاد و عوالم پيشين و همچنين مقامات خاصّ حجّت‏هاى الهى، تابع نقل بوده‏اند. امّا شيعه اصولى، با نپذيرفتن حجّيت اخبار آحاد تنها به همان بخشى از اصول اعتقادات اكتفا مى‏كرد كه عقلاً قابل اثبات بود و به ديگر باورهاى بنيادين اماميان كلاسيك، به علّت ابتناى آنها بر اخبار آحاد، اعتنايى نمى‏كرد.

صفحه از 426