جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 397

اجازه داد كه در مقابل تربت سيّد عبد العظيم حسنى، به خاك سپرده شود.۱
يكى از مهم‏ترين چالش‏هاى اجتماعى اماميان در آن دوره - كه با ديگر مسائل اجتماعى اماميّه نيز ارتباط داشت - ، انتساب برخى عقايدِ حساسيّت‏برانگيز به اماميّه بود. شيعه، به خاطر انتسابش به برخى باورهاى حساسيت‏برانگيز (همچون مسئله تبرّى)، از لحاظ اجتماعى، در معرض اتّهام و پرسش قرار داشت. گزارش‏هاى عبد الجليل از سده ششم هجرى، نشان مى‏دهد كه اين اتّهامات براى اماميّه، به يك «برچسب اجتماعى» تبديل شده بود. ۲
شايد نخستين دليل و قرينه‏اى كه مى‏تواند نشان دهنده حسّاسيت كلّى جامعه در برابر عقايد اماميّه باشد، لحن و شيوه نگارش كتاب بعض فضائح الروافض باشد. جالب است كه نويسنده نوسنّى براى تخريب عقايد اماميّه، كمتر تلاش كرده است كه بگويد: «فلان عقيده اماميّه، به فلان دليلْ مردود است»؛ بلكه صرفاً عقايد اماميّه را با لحنى تحقيرآميز روايت كرده است. اين شيوه گزارش و مخاصمه، به خوبى نشان مى‏دهد كه در ديد غالب افراد جامعه آن عصر، دست كم شمارى از عقايد اماميّه، قابل دفاع نبوده‏اند و به يك برچسبْ تبديل شده بوده‏اند. از اين رو، عالم سنّى، نيازى به اقامه برهان براى آن نمى‏ديده است.
گزارش‏هاى كتاب عبد الجليل نشان مى‏دهد كه مسئله تبرّى در ميان اماميّه و موضع‏گيرى آنان در برابر خلفا و برخى زنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، مهم‏ترين مسئله حسّاسيت‏برانگيز در ميان عقايد اماميان بوده است. لذا سوى مقابل اين حساسيّت شديد، تبديل شدن مسئله برائت به عنوان اتّهام اجتماعى براى اماميّه و ديگر

1.ر.ك: نقض، ص ۱۲۱.

2.گزارش خواجه سنّى در كتابش نشان مى‏دهد كه در دوره‏اى حتّى نَفْس شيعى بودن، به يك اتّهام اجتماعى تبديل شده بود. وى مى‏گويد: «در عهد سلطان ماضى محمّد ملكشاه - نوّر اللَّه مضجعه - اگر اميرى كدخدايى داشتى، رافضى (شيعه) بسى رشوت به دانشمندان سنّى دادى تا بگفتندى او رافضى نيست؛ سنّى يا حنفى است» (نقض، ص‏۱۱۳).

صفحه از 426