جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 417

امّا مسئله جالب توجّه در باره موضع گيرى‏هاى عبد الجليل، آن است كه گرچه در نظر اوّل، پذيرش اين كه اين اظهارات وى، تقيّه‏اى بوده است، اندكى دشوار به نظر مى‏رسد، امّا توجّه به نكته دقيقى، پذيرش چنين چيزى را براى ما آسان‏تر مى‏كند. آن نكته، اين است كه در دوره ياد شده، يكى از مواردى كه اماميّه به شدّت به خاطر آن متّهم بوده‏اند، مسئله تقيّه بوده است؛ يعنى اماميّه متّهم بوده‏اند كه دائم تقيّه و پنهان‏كارى مى‏كنند و اين برداشت از مطاوى مطالب كتاب نقض نيز قابل استنباط است.۱ از اين رو، اگر اماميّه، بنا داشتند در آن دوره تقيّه كنند، در همان گام نخست، در معرض اتّهام به دروغگويى و تقيّه كردن قرار داشتند. لذا آنان مجبور بودند ديدگاه تقيّه‏اى خود را تا بدان حدْ محكم و استوار بيان كنند كه هيچ كس خلاف آن را نيز احتمال ندهد و حتّى نزديك‏ترين كسانشان نيز حرف‏هاى آنان را باور كنند. با اين توجّه، صراحت و تندى كلام عبد الجليل را نمى‏توان به عنوان شاهدى بر ردّ تقيّه‏اى بودن گفتمان كتاب وى دانست؛ بلكه اگر نگوييم - براساس شرايط آن دوره - شاهدى بر تقيّه‏اى بودن گفتمان كتاب نقض است، دست كم اين صراحت، دلالتى‏بر هيچ يك از طرفين ندارد.

- پذيرش تقيّه‏اى بودن گفتمان كتاب در عين تأثيرپذيرى ناخودآگاه از آن‏

پس از بررسى شواهد و قرائن در باره تقيّه‏اى بودن گفتمان كلامىِ كتاب نقض و يا عدم آن، در نهايت، بدون بررسى گسترده به سختى مى‏توان طور قطع در اين زمينه، اظهار نظر كرد؛ امّا بر اساس گزارش‏هاى مستقيم از آن دوره و همچنين مقايسه گزارش‏ها با سده هفتم، شكّى باقى نمى‏مانَد كه فضاى تقيّه‏اى در آن دوره، كاملاً واقعى بوده است و عالمان امامى آن دوره، ناچار به تقيّه كردن بوده‏اند. از سوى ديگر، نمى‏توان انكار كرد كه مضامين اين كتاب و همچنين برخى كتاب‏هاى هم‏عصر عبد الجليل با برخى عقايد سنّتى اماميّه، متفاوت است و اين در حالى است كه قابليّت تفسير دوگانه دارد.

1.ر.ك: نقض، ص‏۲۲، ۸۰، ۱۰۶، ۳۴۲، ۴۲۲، ۴۷۶و۶۰۹.

صفحه از 426