دفاع از اماميه و برائت از اسماعيليه در كتاب «نقض» - صفحه 429

نيز مى‏شدند.
با توجّه به نقشه ترسيم شده از تركيب جمعيتىِ قسمت مركزىِ نوار شمالى فلات ايران، مى‏توان ادّعا كرد كه از نظر سياسى و نظامى، دامنه‏هاى جنوبى و شمالىِ رشته‏كوه البرز، محلّ برخورد دو خلافت شرقى و غربى و حكومت‏هاى كوچك شيعى به حساب مى‏آمد؛ زيرا از سويى سلجوقيان، خود را مدافع خلافت عبّاسى معرفى مى‏كردند و از سوى ديگر، پيروان حسن صبّاح، خويشتن را وارثان و استمراردهندگان خلافت اسماعيلى مى‏انگاشتند و جريان سوم، يعنى حكومت‏هاى ديلم و طبرستان نيز نيروى نظامى شيعيان زيدى و امامى به حساب مى‏آمدند.
از ميان اين گروه‏ها، اسماعيليان كه به نام‏هاى «باطنيه»۱، «ملاحده»، «قرامطه»، «سبعينى» و... خوانده مى‏شدند،۲ به دليل قلعه‏نشينى و دورى از مردم، مورد سوء ظن عامّه مردم بودند. آنان برخلاف اهل حديث و بيشتر فرقه‏هاى اهل سنّت - كه به دنبال جذب عامّه مردم بودند - ، به سراغ خواص رفتند و تلاشى براى ترويج آيين خود در ميان توده مردم نمى‏كردند و ترورها و جنگ‏هاى پارتيزانيشان، مردم را از آنان هراسان كرده بود. در چنين اوضاعى اگر جنايت‏هاى «قرامطه» (شاخه‏اى از اسماعيليان) در كشتار حاجيان و حمله به مكّه و به يغما بردن حجر الأسود را بدان اضافه كنيم،۳ طبيعى است كه تنفّر عمومى از اسماعيليه، دو چندان خواهد شد.
در كنار جنگ نظامى و سياسى، چالش علمى و فرهنگى هم سهم عمده‏اى از درگيرى‏هاى اين منطقه را به خود اختصاص داده بود. مراكز علمى «الأزهر» مصر كه

1.براى آشنايى با شيوه تأويل و باطن‏گرايىِ اسماعيليه ر.ك: تأويل الدعائم، قاضى نعمان مغربى.

2.ر.ك: فضائح الباطنيه، ص ۲۲ - ۲۶.

3.در اين ايّام (۳۱۷ - ۳۳۹ ق)، قرامطه، حجر الاسود را ربودند، و آن بيش از بيست سال در دست ايشان بود تا آن كه با وساطت شريف يحيى بن حسين بن احمد بن عمر بن يحيى بن حسين بن زيد بن علىّ بن حسين بن علىّ بن ابى طالب عليه السلام به جايش برگردانده شد (ر.ك: تاريخ فخرى، ابن طقطقى).

صفحه از 448