نيز مىشدند.
با توجّه به نقشه ترسيم شده از تركيب جمعيتىِ قسمت مركزىِ نوار شمالى فلات ايران، مىتوان ادّعا كرد كه از نظر سياسى و نظامى، دامنههاى جنوبى و شمالىِ رشتهكوه البرز، محلّ برخورد دو خلافت شرقى و غربى و حكومتهاى كوچك شيعى به حساب مىآمد؛ زيرا از سويى سلجوقيان، خود را مدافع خلافت عبّاسى معرفى مىكردند و از سوى ديگر، پيروان حسن صبّاح، خويشتن را وارثان و استمراردهندگان خلافت اسماعيلى مىانگاشتند و جريان سوم، يعنى حكومتهاى ديلم و طبرستان نيز نيروى نظامى شيعيان زيدى و امامى به حساب مىآمدند.
از ميان اين گروهها، اسماعيليان كه به نامهاى «باطنيه»۱، «ملاحده»، «قرامطه»، «سبعينى» و... خوانده مىشدند،۲ به دليل قلعهنشينى و دورى از مردم، مورد سوء ظن عامّه مردم بودند. آنان برخلاف اهل حديث و بيشتر فرقههاى اهل سنّت - كه به دنبال جذب عامّه مردم بودند - ، به سراغ خواص رفتند و تلاشى براى ترويج آيين خود در ميان توده مردم نمىكردند و ترورها و جنگهاى پارتيزانيشان، مردم را از آنان هراسان كرده بود. در چنين اوضاعى اگر جنايتهاى «قرامطه» (شاخهاى از اسماعيليان) در كشتار حاجيان و حمله به مكّه و به يغما بردن حجر الأسود را بدان اضافه كنيم،۳ طبيعى است كه تنفّر عمومى از اسماعيليه، دو چندان خواهد شد.
در كنار جنگ نظامى و سياسى، چالش علمى و فرهنگى هم سهم عمدهاى از درگيرىهاى اين منطقه را به خود اختصاص داده بود. مراكز علمى «الأزهر» مصر كه
1.براى آشنايى با شيوه تأويل و باطنگرايىِ اسماعيليه ر.ك: تأويل الدعائم، قاضى نعمان مغربى.
2.ر.ك: فضائح الباطنيه، ص ۲۲ - ۲۶.
3.در اين ايّام (۳۱۷ - ۳۳۹ ق)، قرامطه، حجر الاسود را ربودند، و آن بيش از بيست سال در دست ايشان بود تا آن كه با وساطت شريف يحيى بن حسين بن احمد بن عمر بن يحيى بن حسين بن زيد بن علىّ بن حسين بن علىّ بن ابى طالب عليه السلام به جايش برگردانده شد (ر.ك: تاريخ فخرى، ابن طقطقى).