سيوم، ملحد، لاف از على و آل على زند؛ و رافضى، لاف از على و آل على زند ... .
چهارم، رافضى، رايت سپيد دارد؛ و ملحد، رايت سپيد دارد.
پنجم، ملحد گويد: بر اين شرع، اعتمادى نيست، عزيز مصر شرح آن داند؛ رافضى گويد: قائم شرح آن داند كه معصوم است.
ششم، ملحد، ذمّ بو بكر و عمر و همه صحابه و سلف كند؛ و رافضى همين كند ... .
هفتم، ملحد را در هيچ زاهدى و امامى اعتقادشان نباشد، همه اعتقادشان غولى، خوكى، بىنمازى، كوهيى، سنگدلى باشد و رافضى همين سيرت باشد ... ؛ رافضى، خير العمل زند در بانگ نماز و ملحد همين كند.
هشتم، رافضى، انگشترى در دست راست دارد؛ و ملحد همين كند.
نهم، ملحد، پنج تكبير كند برمرده؛ رافضى هم اين كند.
دهم، ملحد در نماز، دست فروگذارد؛ و رافضى همين كند... آنگه ملحد وضو هم چنان كند كه رافضى.۱
3. سعى در يكى كردن مناطق زندگى پيروان اماميه و اسماعيليه
نويسنده فضائح، بارها نام شهرهايى را كه شيعيان اماميه در آنها ساكن هستند، در كنار مناطق و قلعههاى اسماعيلى نشين ذكر مىكند تا خواننده را به يكى دانستن اين دو، عادت دهد. وى ادّعا مىكند:
در هيچ شهرى كه رافضيان آن جا غلبه دارند چون بنگرى، دين و شريعت را آن جا جمالى نباشد ... چون قم و آبه و ورامين و سارى و ارم كه قرينه الموت است، بدان كه خير العمل آشكار زنند.۲
4. سعى در يكى كردن تاريخ اماميه و اسماعيليه
وى سعى مىكند با تحريف تاريخ، بنيانگذاران مذهب اسماعيلى را - كه از آن، تعبير
1.همان، ص۴۱۲، ۵۵۷، ۵۵۹، ۵۶۸ و ۵۸۶.
2.همان، ص ۱۹۴.