كتاب «نقض» و اعتدال مذهبى‏ - صفحه 468

حمل كند. امّا به‏حتم نمى‏توان چنين انگاره‏هايى را در نقض و ديگر آثار عبد الجليل يافت. گذشته از آن، در روزگار تأليف نقض، شيعه به حدّى از رشد و توانمندى اجتماعى رسيده بود كه بتواند سخن خود را بى‏پروا بگويد و چندان پابست تقيه نباشد؛۱ بويژه تا قرن هشتم كه هنوز افول تمدّن اسلامى، همه آثار دلخراش خود را آشكار نكرده بود.۲
افزون بر اين، شيعه در روزگار تأليف نقض، آن‏گونه نبوده است كه از تقيّه ناگزير باشد؛ چنان‏كه به گزارش عبد الجليل، مؤلّف سنّى و شايد ناصبى فضائح الروافض، از گسترش و نفوذ بسيار شيعه مى‏نالد و مى‏نويسد: «در هيچ روزگارى اين قوّت نداشتند كه اكنون. چه دلير شده‏اند! و به همه دهان سخن مى‏گويند. هيچ سرايى نيست از تركان، كه در او ده پانزده رافضى نباشند، و در ديوان‏ها هم دبيران ايشان اند، و اكنون بعينه همچنان است كه در عهد مقتدر خليفه بود».۳
همو در باب قدرت شيعه در عهد مقتدر خليفه و حكمرانى آل بويه سخنانى مى‏گويد كه قزوينى، بخش‏هايى از آن را در كتاب نقض آورده است.۴

نشانه‏هاى اعتدال مذهبى در «نقض»

نقض، مدرسه اعتدال و جدال نيكوست؛ بويژه در سنجش با آنچه پس از آن تأليف شده است. نشانه‏هاى اعتدال و عقلانيت كلامى در نقض، فراوان اند. آنچه در پى

1.ر.ك: تاريخ تشيّع در ايران، ج‏۱، ص‏۴۷۷ - ۵۳۹.

2.نشانه ديگر، اوج‏گيرى تصوّف و عرفان در قرن ششم است كه ريشه بسيارى از اختلافات مذهبى را سست، و زمينه را براى نزاع‏هاى فرقه‏اى ناهموار كرد؛ به‏طورى كه اختلافات مذهبى، بهانه‏هاى كمترى براى درگيرى داشتند. آثار همگرايى در اين دوران، بسيار بيش از سده‏هاى پسين است. تأليف كتابى مانند مقتل‏الحسين، به قلم خوارزمى حنفى، نمونه‏اى از اين همدلى‏هاست.

3.نقض، ص‏۴۳.

4.همان، ص‏۵۴.

صفحه از 482