مىآيد، درنگى كوتاه در برخى از اين نشانههاست:
1. مبارزه با گرايشها نه مذاهب
از شگفتىهاى نقض، آن است كه در آن بيش از مذاهب مخالف، با گرايشهاى انحرافى مبارزه شده است. حسّاسيت مؤلّف به تندروى مذاهب، بيش از خود مذاهب است. به همين دليل، در عين ستايش از برخى گرايشهاى مذاهب اهل سنّت، همواره گرايشهاى انحرافى را در ميان آنان نام مىبَرَد و سرزنش مىكند. مخالفتهاى او با انحراف و تندروى، منحصر به آنچه در ميان اهل سنّت جريان داشت، نبود. سرزنش «حشويه»، «اخباريه»، «غلات»، «بواطنه» «طبايعه» و «حلوليه»۱ هم - كه از گرايشهاى شيعى اند - ، فراوان در نقض ديده مىشوند.۲ به همين دليل، كلماتى مانند «مجبّره»، «مشبّهه»، «مجسّمه» و «ناصبى » بسيار بيش از شافعى و حنفى در نقض به كار رفته است. خطبه كتاب، بهخوبى گوياى سمتوسوى كتاب است:
... لال باد آن مدبر كه گفت: موجب آن معرفت، تقليد و تعليم و خبر است. آن ملك متعال... منزّه از آن كه غبار تهمت جبرى و مشبّهى و معطّلى، جمال كمال او بيالايد. .. حاشا چنانكه مذهب مجبّران است كه سينه پاك او بشكافتند تا بشستند. از اصلاب طيّبين و ارحام طاهرات به جهان آمد... آفرين و ثنا از اهل زمين و سما بر آل محمّد و پاكان و برگزيدگان و احباب و ازواج و اصحاب او باد ما دار فلك و سبّح ملك.۳
تقسيم شيعه به اخبارى و اصولى - كه پيش از نقض، چندان زبانزد نبوده است - ، از ديگر نشانههاى اهتمام اين كتاب به گرايشها و تميز سره از ناسره است.۴ نزد
1.همان، ص۱۸.
2.اشاره به گرايشهاى افراطى در ميان شيعيان با كلمات حشويه و غلات، در ميان بزرگان مذهب تشيّع نيز ديده مىشود كه از نگرانى و بيم آنان از غلو حكايت مىكند. براى نمونه، ر.ك: تصحيح اعتقادات الاماميه، ص۸۱، ۸۶، ۱۱۳، ۱۱۴ و ۱۳۳؛ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۵۷ و ج۳، ص۳۱۰؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۳۵۹، و ج۴، ص۵۴۹.
3.نقض، ص۱.
4.براى نمونه، ر.ك: همان، ص ۲۳۵، ۲۸۲ و ۵۲۹.