كتاب «نقض» و اعتدال مذهبى‏ - صفحه 472

عبد الجليل، بر همين پايه، از مخالفان تشيّع نيز مى‏خواهد كه برخى باورهاى انحرافى و شاذ را به پاى شيعه اصوليه ننويسند:
امّا در اصل قرآن، زيادت و نقصان روا دانستن، بدعت و ضلالت باشد. وگر غالى‏اى يا حشوى‏اى، خبرى نقل كند، مانند آن باشد كه كراميه در اصحاب بوحنيفه، و مشبّهه در اصحاب شافعى ، و بر شيعتْ حجّت نباشد.۱

2. پرهيز از خشونت كلامى و تأكيد بر مشتركات‏

نقض، بيش از اختلافات، ناظر به اشتراكات است. عبد الجليل، پيوسته مى‏كوشد شيعه را نزديك به مذاهب اسلامى، و نه دور از همه، نشان دهد؛ درست بر خلاف آنچه گروهى از دانشمندان شيعى بر آن همّت گماشته‏اند! از اين رو، پيوسته نشان مى‏دهد كه مدّعاى شيعه، چندان شگفت و نادر و شاذ نيست؛ بلكه جز در چند مسئله، سخن متفاوتى ندارد. اين روش، بسيار تفاوت دارد با شيوه كسانى كه تشيّع را فرسنگ‏ها دور از ديگر مذاهب اسلامى مى‏دانند و از اين رهگذر، زمينه را براى تهمت اختلاف‏افكنى و نزاع‏انگيزى به شيعه، هموار مى‏كنند. شيوه عبد الجليل و بزرگان مدرسه بغداد و به تبع آن، متكلّمان و محدّثان رى، درست يا غلط، ادبيات ويژه‏اى را مى‏طلبيد كه پرهيز از خشونت كلامى و استفاده نكردن از حربه تكفير و تفسيق، در ذات آن بود. از اين روست كه مى‏گويد: «و جوابْ جنگ نباشد».۲ اين جمله و شبيه آن را عبد الجليل بارها در نقض به زبان مى‏آورد. در پايان كتاب نيز، در توجيه برخى عبارات ناملايمش مى‏گويد:
هر تعصّب و سخنان سخت كه نوشته آمد، بر سبيل جواب بود، نه بر سبيل ابتدا.۳
پاسخ‏هاى او نيز معمولاً چنان تند و تيز نيست كه از آن بوى تكفير يا خشونت به مشام خواننده رسد. چندين‏بار نيز بيزارى خود را از حربه تكفير و تفسيقْ نشان داده

1.همان، ص‏۲۷۲.

2.همان، ص‏۱۴۷.

3.همان، ص ۶۴۶.

صفحه از 482