را به گمان خويش پُررنگتركرده ۱و آنها را تخطئه نمايد و در پايان بتواند پيدايش فرهنگ و تمدّن اسلامى را به نفع اكثريت اهل سنّت مصادره نمايد.
 از دگرسوى، عبد الجليل قزوينى نيز كه به درستى و دقّت، هدف نهايى نويسنده كتاب را درك كرده، با فراهم آوردن استدلالها و شواهد تاريخى متقن و ذكر مصاديق فراوانِ تكاپوهاى فرهنگى - تمدّنى شيعيان از گذشته تا زمان خود، اين هدف را تخريب كرده و با پاسخ به شبهات و پرسشها و قضاوتهاى گوناگون، نقش شيعيان را در ايجاد و تداوم فرهنگ و تمدّن اسلامى در گذر زمانْ آشكار نموده است. از اين رو، اين متن به يك متن پُرچالش و پُررقابت ميان اكثريت و اقليت در درون يك فرهنگ و تمدّن بزرگ جهانى يعنى فرهنگ و تمدّن اسلامى، تبديل شده است.
ويژگى دو نويسنده
با مطالعه دقيق نقض - كه در واقع، در بردارنده «دو متن» در قالب يك كتاب است - به خوبى آشكار مىشود كه سطح انديشه و واژگان به كار رفته و عبارتهاى استفاده شده از سوى دو چالشكننده كه يكى مدافع اكثريت و ديگرى حامى اقليت است، يكسان نيست و نماينده اكثريت در مجموع از واژگان غير متمدّنانه و حقارتآميز و خشونتزا و ناديدهانگار رقيب به فراوانى سود برده است، در حالى كه سبك واژگان و نوع استدلالها و ميزان پذيرش واقعيتها و رعايت ادب مخاطبه در برابر رقيب و ديدن سهم و جايگاه او و عقيدهاش در كلام عبد الجليل قزوينى رازى، بيشتر قابل درك و مشاهده است. ريشه رويكرد عميق و ژرفاى مؤلّف شيعى كتاب نقض در مقالهاى ديگر بررسى شده است. ۲
                         
                        
                            1.مانند اين عبارت: ... رافضى دهليز ملحدى است... (همان، ص ۱۱۸).
2.ر.ك: «بررسى جايگاه تعامل تمدّنى حوزههاى علميه شيعه در جهان اسلام»، مجلّه حوزه، ش ۱۵۸، ص۱۱۸.