يك دانش نشان دهد و فقها مىتوانستهاند فضاها و فرصتهاى تازه علمى را از طريق تعامل با فقهاى مذاهب رقيب و نيز دولتهاى حاكم براى ديگر دانشها و دانشوران قوم خود فراهم كنند. فقها مىتوانستند با تنظيم روابط حقوقىدرونگروهى و برونگروهى، به هويّت جمعى فرقه و گروه خود نيز كمك شايان نمايند.
عبد الجليل با واژه و اصطلاح «فقها» از اين طبقه شناخته شده ياد كرده و نشان مىدهد كه چگونه شيعيان در طراز معروف فرهنگ و تمدّن اسلامى روزگار مؤلّف، از توجّه به رشتههاى علمى مهم و معروف و مقبول زمانه غافل نبودهاند. به ويژه كه عبد الجليل با عبارت «از اسلاف به اخلاف رسيده» تداوم كرسى فقه و فقاهت و تربيت فقيهان را يادآور شده است كه ريشهها را در تفكّر علمى شيعه بيان مىكند.
شش. متكلّمان
از ديگر علوم قوام يافته در ميان فرقههاى اسلامى و غنابخش به كيفيت فرهنگ و تمدّن اسلامى، علم كلام است كه اوّلاً بر پايه عقل و خرد استوار است؛ ثانياً قدرت استدلال را بالا مىبرد؛ ثالثاً جنبه چالشى دارد و مىتواند رقابت ايجاد كند؛ رابعاً در تاريخ اسلام، مجالس مناظره را برپا كرده است كه خود از مكانهاى مولد علوم به شمار مىآيد؛ خامساً علوم ديگرى چون منطق، فلسفه، تاريخ، فقه و حديث را نيز به كار گرفته و به پرورش آنها نيز كمك كرده است؛ سادساً: به شكلگيرى هويّت فردى و جمعى گروهها و فرقهها نيز كمك شايان كرده است. در نتيجه، توانسته بزرگترين انگيزههاى علمى را در تمدّن اسلامى فراهم آوَرَد. نمونه آن هم همين متن نقض است كه حكايتگر همين انگيزه است.
عبد الجليل، توجّه شيعه به علم كلام و تربيت گروهى به نام متكلّم را نشان مىدهد و همانند فقه، اين دانش را مداوم از گذشته تا زمان خويش بيان مىكند.