وى در جايى از كتاب خود ، زيديّه را به صورت اجمالى براى نوسنّى چنين معرفى مىكند :
زيديان طايفهاى اند از مسلمانان و از امّت محمّد كه به عدل و توحيد خداى و به عصمت انبيا معترف باشند و بعد از مصطفى ، امامِ به حق ، علىّ مرتضى را دانند و نصّ خفى گويند و معصوم دانند على را و حسن و حسين را ، و بعد از زين العابدين ، امامت در زيد على عليه السلام دعوى كنند . و بيشتر فقه ايشان ، فقه بوحنيفه باشد و ايشان را نيز اجتهادى باشد موافق مذهب فريقين . و قياس در مسائل تفريعات روا دارند به خلاف مذهب شيعت ... البتّه در مذهب ، تقيّه نكنند ... در بانگ نماز و قامت ، خير العمل زنند ... .۱
در ادامه اين بيان ، او به ذكر پارهاى از عقايد آنها به اجمال اشاره مىكند كه عبارت اند از : عصمت انبيا ، اعتقاد به عدل و توحيد الهى ، اعتقاد به امامت على عليه السلام ، اعتقاد به نصّ خفى در امامت ، اعتقاد به امامت حسن و حسين و امام سجاد عليهم السلام و همچنين اعتقاد به عصمت آنها ، پاىبندى به فقه ابو حنيفه ، اعتقاد به قياس ، عدم اعتقاد به تقيّه ، و مانند آن . ۲
او در جاى ديگرى از كتاب ، خروج با شمشير را از شروط زيديّه در مسئله امامت معرفى نموده و گفته است كه آنها به همان خاطر ، امامان پس از زيد را امام «مفترض الطاعة» ندانستهاند . او در نهايت ، گفته است كه شيعه اصوليّه ، اين اعتقاد زيديّه را قبول ندارد و نيز زيد را امام مفترض الطاعة نمىداند .۳
عبد الجليل در جاى ديگرى ، ضمن اشاره به اعتقاد شيعه در خصوص زيديّه ، به كشته شدن دو تن از زيديان به دست مجبّره ، چنين اشاره مىكند :
امّا ائمّه زيديان - كه اسامى ايشان درين فصل ياد كرده است - ، همه اهل صلاح و سداد و عفّت و ورع بودهاند و آمران به معروف و ناهيان از منكر ،
1.همان جا .
2.ر.ك: همان، ص ۴۲۰ - ۴۲۲.
3.همان ، ص ۳۷۵ .