پنج . مسعود زودآبادى (رودآبادى) از فحول علماى خراسان ، شاگرد خواجه ابو المعالى جُوَينى سنّى كه در نود سالگى ، كارش به صبّاحىگرى و مجبّرى رسيد .
و از ديگر كسانى كه نام برده عبارت اند از : احمد جمشاده (از رى) ، عباده پارسى ، روزبه اهوازى (كه هر دو در عهد امير اسفهدار كشته شدند) ، ناصر باوردى ، يوسف اردستانى ، نصرويه كرمانى ، اردشير روّاس دامغانى (در همدان) ، محسّن خالدان (از قزوين) ، محمّد پيلور ساوى (پير نود ساله كه به دست رئيس ساوه محمّد بن ماهيار كشته شد) ، سنان سهان ، بنيمان ناطفى (بتمان باكفى / بنميان باكفى) ، اسماعيل حمدان ، بااسحاق صاحب خراج ملاحده ، احمد على حامدى (كشته شده به دست امير غازى عبّاس) ، و ... . ۱
مصنّف در جاى ديگرى از كتاب ، در مورد حسن صبّاح مىگويد :
حسن صبّاح را پرسيدند كه : چون در اصول مذهب - كه وجوب معرفت است - ، به مجبّره اقتدار كردى ، در فروع چرا همان طريقت نگاه نداشتى؟ گفت : خواستم كه از هر مذهبى اختيارى باشد مرا ... .۲
او در جاى ديگر ، در اشاره به اشتراك صبّاحيان با مجبّره در معرفت خداوند ، ماجرايى را تعريف مىكند كه در آن، به مجادله با مجبّرى پرداخته است . متن گفته او اين چنين است :
در شهور سنه خمسين و خمسمائه ، مرا روز آدينه به مدرسه بزرگ خود ، نوبت مجلس بود . در آن ميانه ، بر مذهب صبّاحيان، طعنى مىرفت و مردم به لعنت و نفرين آن قوم شوم ، زبانها دراز كرده ، در آن ميانه، مجبّرى متعصّب برخاست و گفت : خواجه امام ، اين قوم در «خير العمل» سر به گريبان تو برآوردهاند . گفتم : در «خير العمل» سر به گريبان من برآوردهاند ؛ امّا در وجوب معرفت ، زبان به دهان تو، به در كردهاند . پس من پيرهن بركنم تا گريبان بنماند كه او سر بركند ، تو را دشخوارتر است كه آن دهان
1.ر.ك: همان، ص ۱۳۰ - ۱۳۲.
2.همان ، ص ۴۲۶ .