در خصوص اتّهام از ناحيه نوسنّى كه گفته است : «رافضى ، معتقد است كه امامان ، همه غيبدانان باشند و در گور هم ، غيب دانند تا بدان حد كه اگر كسى به زيارت ايشان شود ، بدانند كه منافق كيست و عدد نامها و گامها همه دانند» مىگويد :
شيعه اصوليه چنين اعتقادى ندارد ؛ بلكه اين معنا هم از عقل دور است و هم از شرع بيگانه ، و جماعتى از حشويان كه پيش از اين ، خود را بر اين طايفه بستند ، اين معنى گفتهاند و بحمد اللَّه از ايشان ، بسى نماندهاند ... . ۱
در خصوص اتّهام سوم نيز مىگويد :
اين ، اعتقاد شيعه اصوليّه نيست ؛ بلكه بهرى از حشويّه و اخباريّه در سلف ، اين عقيده را داشتهاند و اين ، مذهبى مردود و نامقبول و سخنى بىدليل و بىفايده است ؛ بلكه اصوليّه مىگويند : همچنان كه مصطفى بهتر است از هر يكى از انبيا ، علىّ مرتضى بهتر است از هر يك از اوصيا ... .۲
11 . خوارج
پس از جنگ صفّين ، حدود دوازده هزار نفر از ياران على عليه السلام از لشكر جدا شدند و عليه او شورش كردند و خود را «حروريّه» ناميدند و ماجراى حكمين ابوموسى اشعرى و عمرو بن العاص به همان خاطر پيش آمد . از اين رو ، دشمنان ايشان ، آنها را خوارج ناميدند . آنها به تدريج ، عقايد خاصّى براى خود برگزيدند كه برخى از آنها عبارت اند از : جانشين رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله حتّى مىتواند غلام و يا زن باشد ؛ مرتكب گناهان كبيره ، كافر بوده و ريختن خون او مباح است ؛ قرآن ، مخلوق نيست و ... .۳
مصنّف در دو موضع از كتاب خود ، به محلّ استقرار جغرافيايى آنها اشاره مىكند : نخست آن جا كه مىگويد : در زمان پيدايش مكتب محمّد دندان و ميمون قدّاح و
1.همان ، ص ۲۸۵ - ۲۸۶ .
2.همان ، ص ۵۱۹ .
3.ر . ك : مقالات الاسلاميّين ، ج ۱ ، ص ۱۶۷ - ۱۷۰ و ص ۲۰۵ - ۲۱۱ ؛ الملل و النحل ، ص ۱۰۵ - ۱۲۴ ؛ الحور العين ، ص ۱۷۰ - ۲۵۶ ؛ دائرة المعارف الإسلاميّه ، ج ۸ .