اين حديث ، به اين نحو ، در هيچ يك از كتب شيعه اصوليّه، مسطور نيست ؛ بلكه اين ، عقيده غلاة و اخباريّه و ديصانيّه است .۱
او همچنين در جاى ديگرى از كتاب ، در جواب نوسنّى - كه شيعه را به خصومت با صحابه و زنان پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله متّهم مىكند - ، ادّعا مىكند كه شيعه اصوليّه ، به هيچ وجه ، با آنها دشمنى نمىكند و بد و ناسزا نمىگويد و تكفير نمىكند ؛ بلكه شيعه اصوليّه ، قائل به تفضيل است بر خلاف حشويّه و غلاة . او در نهايت ، عقيده شيعه اصوليّه را در خصوص اين موضوع ، چنين توضيح مىدهد :
امّا شبهت نيست كه شيعه اصوليّه ، مرتبت هر يك از اين جماعت به اندازه گويند . گويند : على بهتر است از بو بكر ، و حسن از عمر ، و حسين از عثمان ، و فاطمه از عايشه ، و خديجه از حفصه ، و صادق از ابو حنيفه ، و كاظم از شافعى .
و امامت بو بكر و عمر ، اختيارِ خلق گويند و امامتِ على و اولادش ، نصّ دانند از فعل خدا ، و عاقلان دانند كه اين نه دشمنى بو بكر و عمر باشد و نه دشنام و بد گفتنِ صحابه و تابعين ، و اگر به خلاف اين حوالتى هست ، بر حشويّه و غلاة است، نه بر اصوليان ... .۲
البتّه لازم به يادآورى است كه مصنّف ، به اين سخن خود در مواضعى از كتاب ، پاىبند نمانده و خود در مورد خلفا و پيروان آنها ، زبان به شتم و جرح ، گشوده است .
او در جاى ديگر ، «ابن عزافرى» را - كه همان ابوجعفر محمّد بن على شلمغانى است و در برخى منابع ، در مورد او گفته شده : «كان يدّعى أن اللّاهوت حلّ فيه ...»۳ - از طايفه غلات دانسته است .۴
17 . فطحيّه
فطحيّه ، پيروان عبد اللَّه بن جعفر افطح (م 148 ق) هستند. وى بزرگترين فرزند امام
1.همان ، ص ۲۸۲ .
2.همان ، ص ۲۳۶ .
3.معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۵۹ .
4.ر.ك: نقض ، ص ۸۶ .