فضايح و قبايح شيعه ، عنوان كرده مىگويد : به فرض آن كه همه اين اتّهامها درست باشند ، شيعه سزاوار مذمّت و ملامت نيست ؛ چرا كه به اعتقاد مجبّره - كه نوسنّى نيز از آنان است - افعال انسانها ، همه خلق خداوند و به مشيئت پروردگار هستند و انسان ، اختيارى در قبال آنها ندارد و به همان خاطر ، در ازاى هيچ عملى قبيح ، سزاوار نكوهش نيست .۱
در جايى ديگر ، به اعتقاد اتّحاد اسم و مسمّى در نزد آنها اشاره نموده است ؛ آن جا كه در اوايل كتاب ، وقتى نوسنّى ، كتاب خود را با بسمله شروع مىكند، اعتراض دارد و در ضمن آن به يكى از مهمترين عقايد فرقه مجبّره پرداخته - و آن اين كه ، اين طايفه ، اسم و مسمّى را يك حقيقت مىپندارند - مىگويد :
چون به مذهب مجبّر ، اسم و مسمّى يكى باشد ، فايده «بسم اللَّه» معلوم نشود و فرقى ظاهر نباشد ميان خدا و نام خدا . پس نمىتوان دانستن كه ابتدا به خداىْ كرده است يا به نام خداى ، چنان كه در اثبات صفات ، نُه قديم لازم است ، بلكه به عدد اسامى ، هزار و يك خدايش لازم باشد . و چون نام را منكر است و خداى خود ، قديم است به اجماع، به مذهب بدِ مجبّران ، اين اجرا خطا باشد ؛ كه خود فرقى نمىداند كه «بسم اللَّه» خداست يا نام خداست .۲
مصنّف در اين بيان ، به اجمال ، به مهمترين دليلِ نقض اين عقيده - يعنى ملازمه آن با تعدّد قدما - اشاره مىكند كه در كتابهاى مختلف كلامى به آن پرداخته شده است . خلاصه استدلال اين است كه : اگر اسم با مسمّا ، يك حقيقت داشته باشند ، در اين صورت لازم مىآيد تا براى هر يك از صفات ثبوتيّه الهيّه - كه مطابق مشهور متكلّمان شيعه ، هشت صفت است - و نيز به ازاى هر يك از اسماى خداوند - كه از هزار اسم تجاوز مىكند - ، يك مسمّا از نوع قديم و ازلى ، وجود داشته باشد و از اين رو ، تعداد قدما به نُه و بلكه به بيش از هزار مىرسد .