خاندان بابويه در كتاب «نقض» - صفحه 310

مى‏گويد: «رافضى، اخبار به دروغ روايت كند از راويان متّهم، و بو جعفر بابويه در كتاب خود آورده است از سعد بن عبد اللَّه از محمّد بن الحسن الصفّار از جعفر الصادق، و اين همه، راويان مجعول و مطعون اند، كه جعفر گفت از پدران خود كه سيّد - صلوات اللَّه عليه - روزى در سراى اُمّ سلمه رفت. جبرئيل آمد و وحى آورد. سيّد - عليه السلام - گفت: يا اُمّ سلمه! اسمعى و اشهدى؛ بشنو و گواه باش كه على، قاضى دين من است و حامل لواى من است و على، عالم‏ترِ همه امّت من است و اوست كه در قيامت، منبرى بنهد از نور بر راست عرش، تا او بر آن جا نشيند و هر كه را خواهد به جنّت و هر كه را خواهد به دوزخ مى‏فرستد و منادى در قيامت ندا مى‏كند كه: اى معشر الخلايق! اين است على. دوزخ و بهشت در فرمان او كرديم تا هر چه او خواهد مى‏كند و على صاحب الجنّة و على صاحب النّار. و اوّل، آنها را به دوزخ فرستد كه در امامت با او منازعت كرده باشند و بنياد ظلم نهاده و متابعان خود را به بهشت فرستد كه در آخر زمان باشند، ايشان را رافضى خوانند.
و از اين معنى بسى خرافات و ترهات به اسنادهاى دروغ آوردند و آن روات را هرگز ائمّه دين و اصحاب الحديث تزكيه نكنند و نام ايشان نبرند و دروغ از آن روايات ركيكه فرو مى‏بارد...». ۱
نويسنده سنّى، پس از نقل روايات به نقد اين حديث پرداخته و آن را ساختگى مى‏داند. وى در ادامه نقد خود، بار ديگر نام شيخ صدوق را مى‏آورد كه: «و آنچه بو جعفر بابويه و بو جعفر طوسى سرگشته و ... بديدند، بعد از اند سال صحابه پاك نديدند؟»
عبد الجليل رازى، پس از نقل اين مطلب، به دفاع از آن پرداخته و بخش‏هاى مختلف اين موضوع را اعم از راويان و و سند روايت و محتواى آن، به درستى به اثبات مى‏رساند و در آخر، از نويسنده مى‏خواهد كه به كتاب‏خانه‏هاى ساوه و همدان و قزوين و اصفهان كه رافضى نباشند و از راويان سنّى معتمد بشنود تا بداند كه نه

1.همان، ص ۵۹۷ - ۵۹۹.

صفحه از 314