بپردازيم و به صورت اجمالى نيز با آثارى كه به اين سبك در اين دو سده تأليف شدهاند، آشنا شويم.
الف. قرن شش و هفت هجرى، بستر منقبتنگارى
قرن ششم هجرى، دوران حاكميت تركان سلجوقى بر مشرقزمين است. شاهان و اميران سلجوقى، همانند غزنويان و سامانيان، از تسنّن حنفى و خلافت عبّاسى حمايت مىكردند و با شيعه درگير بودند. گرچه بيشتر اين درگيرىها با اسماعيليه و باطنيه بود، با اين حال، شيعيان امامى نيز از اين تعرّضاتْ بىنصيب نبودند. «در اين دوره، يكى از اركان رشد تشيّع، نفوذ شيعيان امامىمذهب در ساختار ادارىِ دولت سلجوقى بود. اين امر با سپر تقيّه و با استفاده از ديگر مجوزهاى شرعى، عملى مىشد و نتايجى مهم را براى شيعيان و دفاع از آنها در برابر سرداران ترك دربرداشت». ۱
در قرن هفتم نيز ادامه اين اختلافات و درگيرى ها مشاهده مىشود؛ ولى ظهور مغولان، رنگ و بوى هر گونه حساسيت دينى را نسبت به گذشته، تغيير داده است. التهابات چهل ساله حركت صحرانشينان مغول از شرق بلاد اسلامى تا غرب آن، هول و وحشت را در جاىجاى اين خطّه از بلاد اسلامى، حكمفرما نموده بود تا اين كه سر انجام به سال 656ق، آنها توانستند بر مركز حكومت عبّاسى غلبه يافته و اين حكومت را براى هميشه منحل سازند. آغاز حكومت مغولان، با خلافت الناصر لدين اللَّه همراه بود. وى شديداً تمايلات شيعى داشت و پس از او نيز وجود بزرگان شيعى همچون ابن علقمى و خواجه نصيرالدين طوسى (597 - 672ق) و شمس الدين جوينى در آزادىهاى شيعيان مؤثّر بود؛ امّا نمىتوان اختلافات و گاه تعصّبات ديرينه شيعه و سنّى را از ياد برد. اين اختلافات همچنان در مراكز علمى و گروههاى اجتماعى نمود داشت و در نوع نگارشهاى اين دو سده، كاملاً نمايان گرديد. در طول اين دويست سال، بيان مناقب اهل بيت عليهم السلام در جلسات مذهبى، بيش از پيش شيوع پيدا كرده بود و
1.تاريخ تشيّع در ايران، ج ۲، ص ۴۷۷.