اگرچه معناى لغوى اين دو واژه، همافق است، با اين حال، در گذر زمان، هر كدام هويّت مذهبى پيدا كردهاند. به گونهاى كه اهل سنّت، بيشتر از واژه فضايل و شيعيان از واژه مناقب براى يك هدف واحد، استفاده مىكنند.
در اين نوشتار، فضايل و مناقب را مترادف يكديگر فرض مىكنيم و مقصودمان از اين واژگان «درجه رفيع و كارهاى شايسته» است.
دو واژه پيشگفته، در علم حديث راه يافته و عنوان سبكهاى نگارشىاى شدند. با نگاهى به كتابهاى مناقب و مثالب، مىتوانيم اين دو سبك را چنين تعريف كنيم:
مناقب و فضائل: به كتابهاى حديثىاى مىگويند كه بيانكننده خصال نيك و اوصاف پسنديده شخصيتهاى شناختهشده باشد.
مثالب: عنوان كتابهاى حديثىاى است كه بر خلاف مناقب، بيانكننده عيبها و زبونىهاى افراد فرومايهاى است كه معمولاً به گزاف، صاحب مقام و اعتبار شدهاند.
ج. مناقبخوانى
مباهات و استناد به نقاط قوّت و برترى خود در درگيرىها امرى متداول و چه بسا عقلى است. از اين رو در هر حادثه مهم تاريخى مىبينيم كه گروهى به پيشينه نيكوى خود مباهات مىورزند تا بدين گونه طرف مقابل را تضعيف و خود را بر حق جلوه دهند. در تاريخ عرب، همواره رجزخوانى در ابتداى جنگها مرسوم بود. اين رجزخوانىها را مىتوان كهنترين موارد منقبتخوانى دانست. شايد بتوان گفت كه مهمترين زمان پس از اسلام كه استناد به مناقب انجام شد، در جريان «سقيفه» بود.
نخستين و جدّىترين عرصه رويارويى دو گروه از مسلمانان، براى دستيابى به يك آرمان مهمّ سياسى، رخداد سقيفه است؛ رخدادى كه در پى آن، دو گروه مهمّ جامعه اسلامى آن روزگار، يعنى مهاجران و انصار، رو در روى يكديگر ايستادند و با ناديده گرفتن بسيارى از حقوق و حقايق، براى در دست گرفتن جايگاه مهمّ خلافت، به اثبات لياقت خويش پرداخته، فضايل و مناقب خويش را پيش كشيدند.