گذشته از درستى يا نادرستى گفتههاى اين دو گروه، آنچه مهم است، آن است كه در اين رويداد مهم تاريخى، براى نخستين بار به فضايل و مناقب فردى و گروهى، استشهاد شده است. ۱
شواهد متعدّدى در دست است كه در دورههايى همچون دوران خلافت امام على عليه السلام و همچنين عصر ائمّه عليهم السلام بهويژه دوران امام حسن مجتبى عليه السلام و ائمّه متأخّر، بر خوانى فضايل كلّى امامان توسط اصحابْ وجود داشته است. اين منقبتخوانىها همان واگويه نمودن روايات معصومان عليهم السلام در جامعه بوده است. در عصر امام رضا عليه السلام نيز منقبتگويى، به صورت آشكارا و در سطح قابل توجّهى رخ نموده است. در خراسان، بين سدههاى سوم تا پنجم هجرى، بيان مناقب اهل بيت عليهم السلام حتّى در ميان برخى از اهل سنّت وجود داشته و شيخ صدوق، بسيارى از اين گونه روايات را گزارش كرده است؛ امّا خاستگاه شيوع مناقبخوانى در ايران را بايد بيشتر در سده پنجم جستجو كرد.
از جمله رسوم شيعىِ رايج در ايران در قرن پنجم تا هفتم هجرى، منقبتخوانى بوده است كه به صورت علنى در مراكزى كه شيعيانْ حضورى پُررنگ داشتند، رواج داشته است. خاستگاه مديحهسرايىهايى را كه امروزه در ايران به طور فراوان رايج است، مىتوان در منقبتخوانى پيشينيان جستجو كرد.
مناقبخوانى شيعيان كه در تمامى شهرها و مناطق شيعهنشين رواج داشت، مردم را به تشيّع متمايل مىكرد و بر نفوذ سادات و علويان - كه شيعيان اصيل بودند - مىافزود. ۲ خواندن مناقب در ديار شيعه، بيشتر رواج داشته به گونهاى كه شواهدْ
1.«درآمدى بر مناقبنگارى اهل بيت عليهم السلام»، حسن اصغرپور، فصلنامه علمى - پژوهشى علوم حديث، ش ۴۵ - ۴۶، ص۲۶۸.
2.تاريخ تشيّع در ايران، ج ۲، ص ۶۸۷ - ۶۸۸. زمانى كه معتضد عبّاسى خواست تا صحيفهاى در فضايل اهل بيت خوانده شود، از شورش اهل سنّت، هراسى به دل راه نداد؛ امّا وقتى به او گفته شد كه علويان از آن بهره خواهند برد، وحشت كرد و نخواند.